ايجاد پايگاه نظامی خارجی
ايجاد پايگاه نظامي خارجي در افغانستان بمثابه طوق اسارت
دكتور همت فاريابي
سوم جون ۲۰۰۵ م
تقاضاي ايجاد پايگاه نظامي امريكا در افغانستان كه از طرف حامدكرزي براي رييس جمهور بوش صورت گرفت وياهم در واقع ابتكار اين پيشنهاد بدست رييس جمهور امريكا بوده باشد٫ به همه حال اين پروژه موضوعي است با اهميت حياتي كه درين اواخر شور و بحث ها در باره آن نه تنها در وسائل اطلاعات جمعي بلكه در حلقات سياسي و اكادميك نيز همين مسّله باعث انديشمندي آگاهان امور و طرف توجه خاص علاقمندان قرار گرفته نظريات متعدد گاهي موافق ٫ گاهي مخلف ٫ گاهي بيطرفانه و گاهي هم غرض آلود و هدفمند دراين باب ارائه ميگردد .
قواي نظامي ايالات متحده امريكا و (( ناتو)) بنابر توجيه ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد و به موافقت شوراي امنيت اين نهاد به حمله نظامي در افغانستان دست يازيدند .
الزاماً اين نيرو هاي نظامي بعداز انجام ماًموريت يعني بعداز رفع عنصر باعث حضورشان كشور را ترك مينمودند . درحاليكه آشيانه به اصطلاح (( تروريسم)) در چهره طالبان و القاعده در افغانستان نه تنها بطور كامل نابود نشده است بلكه مذاكرات مخفي و علني در سطوح مختلف از طرف دولت و حاميان عمده آن امريكا و انگليس نه بدون وساطت و اغواگري هاي حزب افغان نازي (( افغان ملت )) با طالبان و القاعده در جريان است .درين بحبوحه طرح مسًله ايجاد پايگاه نظامي امريكا در افغانستان تحت لفافه همكاري هاي ستراتژيك نظامي ٫ قبل از همه صداقت مبارزه عليه تروريسم و ايجاد جامعه دموكراتيك در افغانستان را زير سوال ميبرد . تعميل اين پروژه يعني ايجاد پايگاه نظامي و حضور دائمي قوت هاي خارجي در كشور با توجه به اوضاع جديداً شكل گرفتهً داخلي و منطقوي از يك جهت عامل مناقشات دوامدار در بين افغانستان و كشور هاي منطقه بخصوص همسايگان آن شده و از جانب ديگر ادامه سياست جانبدارانه آنها باعث دفن دموكراسي و ايجاد حكومت تك قومي خواهد شد .
افغانستان كه يكي از اعضاي بنيانگذار جنبش عدم انسلاك بوده و پاليسي بيطرفي خود را بعداز تأسيس اين فُرم بشكل متداوم و با موضعگيري مثبت و فعال پيگيري كرده است . اگر چنديكه توسط ماده هشتم قانون اساسي جديد افغانستان كه آمده است (( دولت سياست خارجي كشور را برمبناي حفظ استقلال ٫ منافع ملي و تماميت ارضي و عدم مداخله ٫ حسن همجواري ٫ احترام متقابل و تساوي حقوق تنظيم مينمايد .)) در بيطرفي افغانستان خط بطلان كشيده شده و قبلا زمينه بخاطر ايجاد پايگاه نظامي هموار شده بود ولي با تعميل اين پروژه (( آخرين ميخ ها در تابوت بيطرفي كشور كوبيده خواهد شد )) .
نظر به توجيهات مواد آتي قانون اساسي جديد افغانستان ايجاد پايگاه نظامي در كشور به مثابه موضوع حياتي دولت از صلاحيت پارلمان ٫ لويه جرگه و ريفراندم (( همه پرسي )) ميباشد : در بند اول ماده چهارم (( فصل دولت )) آمده است : (( حاكميت ملي در افغانستان به ملت تعلق دارد كه بطور مستقيم ويا توسط نمايندگان خود آنرا اعمال مينمايد .)) ٫فقره دوم ماده شصت و چهارم (( صلاحيت هاي رئيس جمهور )) (( تعيين خطوط اساسي سياست كشور به تصويب شوراي ملي)) ٫ بند اول ماده شصت و پنجم (( صلاحيت هاي رئيس جمهور )) (( رئيس جمهور ميتواند در موضوعات مهم سياسي ٫ اجتماعي ويا اقتصادي به آراي عمومي مردم افغانستان مراجعه نمايد )) ٫ فقره پنجم ماده نودم (( صلاحيت هاي شوراي ملي )) (( تصديق معاهدات و ميثاق هاي بين المللي ..... )) ٫ فقره اول ماده يكصد و يازدهم (( حالات تدوير لويه جرگه )) (( اتخاذ تصميم در مورد مسائل مربوط به استقلال ٫ حاكميت ملي ٫ تماميت ارضي و مصالح علياي كشور )) .
رئيس جمهور كرزي كه در آستانه سفر خود در ايالات متحده امريكا بخاطر گفتگو در باره همكاري هاي ستراتيژيكي نظامي دولتين ٫ عده ئي از مشتركين لويه جرگه تصويب قانون اساسي جديد افغانستان را دعوت و گويا نظرخواهي در باب نموده است ٫ اين مجمع نظر به قوانين كشور كدام مشروعيت حقوقي و قانوني نداشته و صلاحيت مشوره دهي ويا نظردهي را ندارد زيرا كه لويه جرگه يك انستيتوت موًقت نمايندگي از مردم بوده ٫ بخاطر تصميم در مورد مشخص دعوت و بعداز انجام ماًموريت منحل ميگردد .
ايجاد پايگاه نظامي و وضعيت استقلال و حاكميت ملي
در حقوق شناسي (( يوريسپرودنسي )) هر قضايا داراي دو حالت ميباشد : ۱ حالت حقوقي ۲ حالت حقيقي .م۱ـ حالت حقوقي عبارت ازمجموعه پديده ها ئي است كه بر اساس قوانين ٫ لوايح و مقررات منظومه استوار ميباشد ويا به عباره ديگر زمينهً حالت حقوقي را قوانين ٫ لوايح و مقررات منظومه تشكيل ميدهد . حالت حقوقي دربر گيرندهً كامل حالت حقيقي نبوده بلكه ميتواند بخشي ازساحه فعاليت حالت حقيقي شمرده شود ۲ـ حالت حقيقي عبارت از مجموعه پديده هائي است كه در بناي عينيت و فاكت استوار بوده و تنظيم آن گاهي خارج از چوكات قانون ٫ مقررات و لوايح قرار ميگيرد .همانطوريكه اساس پيدايش حالت حقيقي را اغلب اوقات شرايط ٫ زمان و مكان تعيين ميكند ٫ موضوع عرف ٫ عادات ٫ سنت و عنعنه نيز در ايجاد وضعيت حقيقي بي تاًثير نميباشد . حالت حقوقي نمايانگر بناي قانوني يك پديده بوده وبا مسئله به حكم قانون برخورد صورت ميگيرد ٫ درحاليكه حالت حقيقي ممثل جبر شرائط خاص بوده و گاهي قانون را زير شعاع خود قرار ميدهد بناً برخورد با قضايا مبتني بر شرائط عيني صورت ميگيرد ولو اين عمل مناقض قانون هم باشد . بخاطر توضيح بهتر اين موضوع به مثالهاي ذيل توجه صورت گيرد :
از قرار توافقنامه بُن قانون اساسي ۱۳۴۳ هجري شمسي ٫ نفي (( فصل شاه )) الٰي تصويب قانون اساسي جديد افغانستان مدار اعتبار قرار داده شد . در فصل سوم (( حقوق و وظائف مردم )) مادهً بيست و هفتم اين قانون به صراحت آمده است (( هيچ افغان به علت اتهام به يك جرم بدولت خارجي سپرده نميشود )) درحاليكه بعداز حمله نظامي قواي ائتلاف برهبري ايالات متحده امريكا در افغانستان صدها نفر از اعضاي دستگير شده طالبان بدولت امريكا تسليم داده شده و به جزيره گوانتاناما منتقل گرديدند . درحاليكه اين اشخاص مطابق به قانون برحال و مدار اعتبار٫ بايست بداخل كشور محاكمه و مجازات ميشدند اما شرائط عيني و حقيقي بگونه ئي حكمفرما شد كه دولت علٰي الرغم صراحت قانون جبراً و قهراً تابع شرائط شده و در عمل غير قانوني نتوانست حتٰي اعتراضي درين باب ارايه بدارد .
در مثال ديگر نيز ميتوانيم مشاهده نمائيم كه حالت حقوقي نسبت به حالت حقيقي متغائير ميباشد ٫ به اين معنٰي كه در هيچيك از قوانين داخلي و همچنان قرارداد هاي بين المللي افغانستان با ديگر كشور هاي جهان مفادي وجود ندارد كه براساس آن كدام كشور خارجي زندانهاي خود را در داخل خاك افغانستان ايجاد نمايد . درحاليكه حقيقت قضيه چنين است كه ايالات متحده امريكا مجموعاً داراي بيست زندان در داخل خاك افغانستان ميباشد .دولت آقاي كرزي نتوانست از شرائط حقيقي ايجاد شده كه باعث برپا نمودن زندانها در داخل خاك افغانستان گرديد خود را برهاند و ناگزير به عمل امريكا به علامت تائيد سر جنبانيد . و ده ها مثالهاي ديگري وجود دارد كه تحرير بيشترآن باعث تطويل كلام خواهد شد .
در ارتباط به ايجاد پايگاه نظامي پيمان اتلانتيك شمالي (( ناتو )) در افغانستان برهبري امريكا نيز قصه به همين منوال خواهد بود . يعني شكل ظاهري قضيه نمايانگر همكاري ستراتيژيكي نظامي افغانستان با (( ناتو )) كه از آن هردو طرف مستفد ميگردد اما موضوع پشت پرده به قسم ديگري خواهد بود . لازم به يادآوري است همانطوريكه در جلسه بُن رئيس جمهور افغانستان بالاي مشتركين اين نشست تحميل گرديد ٫ متعاقباً قانون اساسي جديد افغانستان كه زمينه ساز احياي استبداد در جامعه است بالاي نمايندگان مردم كشور با حيله و نيرنگ قبولانده شد و بالآخره انتخابات رياست جمهوري دور از انصاف و عدالت (( با تقلب و تخلف )) بنابر اراده و دخالت مستقيم كشور هاي ذيدخل در قضيه افغانستان به انجام رسيد ٫ در آينده از امكانات بعيد نيست كه ايجاد پايگاه نظامي (( ناتو )) در افغانستان نيز با تقلب ٫ جبر و فشار و بالآخره هيله و نيرنگ (( مشروعيت )) داده شود و اين مشروعيت ميتواند جهت حقوقي قضيه را آراسته ويا بقول عوام (( ماست مالي )) نمايد اما در واقع حقيقت مسئله در آن نهفته است كه استقلال و حاكميت ملي كشور بشكل حتم زير سوال قرار خواهد گرفت . ايالات متحده امريكا و انگليس با ايجاد پايگاه نظامي نه تنها سياست خارجي كشور را تعيين خواهد كرد بلكه در سياست داخلي نيز جلو امور را كُلا بدست خواهد گرفت و در آنوقت است كه مضمون (( استقلال )) و (( حاكميت ملي )) شكل سمبوليك و فورموليته را بخود ميگيرد .
آخرين سفر رئيس جمهور كرزي در ايالات متحده امريكا و ملاقات او با جورج بوش در ارتباط به همكاري هاي ستراتيژيك نظامي و بعضي مسائل ديگر كه نتائج آن در اعلاميه مشترك امريكا و افغانستان انعكاس يافته است حاكي از نيات امريكا در برابر افغانستان ميباشد .
حامد كرزي در آستانه سفر خود به امريكا اخذ سه امتياز را از امريكائي ها براي مردم افغانستان مشخصاً قول داده بود كه هر سه موضوع مربوط به استقلال و حاكميت ملي كشور ميگردد : ۱ ـ تحويلدهي زندانيان افغان از زندانهاي امريكا تحت ادارهً حكومت كابل ۲ـ مشوره خواهي نظاميان امريكائي از مقامات افغان در عمليات نظامي شان در نقاط مختلف و تلاشي خانه بخانه در ولايات جنوبي كشور ۳ـ مجازات عساكر امريكائي كه باعث آزار و شكنجه زندانيان افغان شده اند .
از محتواي اعلاميه مشترك امريكا و افغانستان چنين برميآيد كه امريكا در هيچيك از خواسته هاي رئيس جمهور كرزي وقعي نگذاشته و حتٰي با يك نظر اجمالي در ترديد پيشنهادات حامد كرزي دلايل ويا توضيحاتي نيز ارائه نكرده است . در چنين اوضاع و احوال اگر فكر شود كه در اثر ايجاد پايگاه نظامي » ناتو « در افغانستان ٫ استقلال و حاكميت ملي كشور متضرر نخواهد شد ! اين طرز تفكر كمال خوشباوري خواهد بود . درحاليكه ضرورت حضور نيرو هاي خارجي در افغانستان در شرائط فعلي قابل درك است اما ايجاد پايگاه نظامي ٫ كشور را به بلاي جديدي گرفتار و بيك باطلاق غيرقابل پيشبيني فرو خواهد برد .
عكس العمل مردم و عواقب ممكنه آن
اگر تجاوز نظامي پاكستان را كه در نتيجه آن طالبان در مسند قدرت قرار گرفت بيرون از ارقام قرار دهيم ٫ مردم افغانستان از قرن ۱۸ بد ينسو چهار جنگ ميهني را بخاطر استقلال كشور تجربه نموده اند . يعني سه جنگ افغان و انگليس و آخرين جنگ را با قواي اشغالگر شوروي سابق متحمل شده اند كه بخاطر حصول و حفظ استقلال جانبازانه به ميدان محارك تاختند و حماسه هايي از خود به يادگار گذاشتند . تجارب تاريخي نشان ميدهد كه بيگانه ستيزي بخاطر حفاظت از استقلال براي مردم افغانستان يك سنت پسنديده و رايج و بيگانه پرستي براي حكام كشور اسباب حفظ قدرت بوده است . از آنجاست كه ذهنيت مردم آزاديخواه افغانستان در برابر مسائل حساس استقلال و حاكميت ملي ميتواند با اندكترين اشتباه مقامات درين استقامت مخشوش گرديده و عواقب ناگواري در پي داشته باشد . در حاليكه دشمنان نيم خفته در چهرهً طالبان ٫ القاعده و ديگر بنيادگرا هاي تندخو منتظر فرصت مناسب بخاطر يك (( ريوانش )) ميباشند طرح مسًله ايجاد پايگاه نظامي (( ناتو)) به نفع صلح و ثبات در كشور و منطقه نخواهد بود .
بتاريخ بيستم ماه مي ارقاميكه از طريق راديوي بي بي سي پروگرام (( صداي شما )) ارائه گرديد كه بر اساس آن گويا هشتاد درصد ايميل ها و نامه هائيكه دريافت نموده است به اين ويا به آن شكل ايجاد پايگاه نظامي را در كشور تائيد ميكند ٫ بنظر من اين از جمله تبليغات هميشگي بوده و با واقعيت تطابقت ندارد زيراكه از لابلاي اين پروگرام معلوم گرديد ٫ حتٰي بيش از هشتاد درصد كسانيكه به ارتباط موضوع با راديو بي بي سي (( صداي شما )) تماس گرفتند ٫ به اين ويا به آن شكل برعكس ادعاي بي بي سي مخالف ايجاد پايگاه نظامي در افغانستان بودند . اگر همين پروگرام بي بي سي را معيار قرار داده و بجاي نظر سنجي در جامعه بپذيريم ٫ درميابيم كه هشتاد درصد روشنفكران كه داراي انديشه سياسي هستند مخالف ايجاد پايگاه نظامي (( ناتو)) در افغانستان ميباشند . اگر اين نظرسنجي در سطح مردم عوام صورت گيرد ٫ اكثريت مطلق مردم كشور بجز كسانيكه درين پروژه منافع خود را مستقيماً دخيل ميدانند مخالف اين پروژه ميباشند و مخالفت آنها نه تحليلي بوده بلكه ناشي از ذهنيت استقلال خواهي آنها ميباشد .
مظاهرات سرتاسرييكه نسبت توهين مقدسات مردم از شهر جلال آباد آغاز ٫ و بقول رسانه هاي گروهي تمام ولايات افغانستان و عده يي از كشور هاي اسلامي را فرا گرفت و در نتيجه آن ده ها تن كشته و صدها عمارات دولتي و غير دولتي تخريب گرديد اين موضوع نمايانگر دورنماي عواقب همچون قضايا است . زمانيكه اسباب تخريش اذهان عامه بوجود بيايد ٫ آنوقت هدف واحد و مشترك در بين مردم عرض اندام مينمايد و اين هدف نقطه مهوري براي تجمع و وحدت عمل براي مردم قرار گرفته و اختلافات ذات البيني را زير شعاع خود قرار ميدهد و در تاريخ افغانستان هميشه اينگونه بوده است .
مسئله ايجاد پايگاه نظامي موضوعي است كه ريشه هاي درحال خشكيدن تروريسم و بنيادگرايي را در افغانستان جنگ زده بار ديگر سيراب خواهد كرد . چنانچه بعد از صدور اعلاميه مشترك امريكا و افغانستان گلبدين حكمتيار موضوع ايجاد پايگاه نظامي را » اشغال كشور « تلقي نمود . به تعقيب آن انفجار مهيب و وحشتناك تاريخ اول جون در مسجد جامع قندهار كه بيست ودو كشته و ده ها تن زخمي پيامد آن بود بوقوع پيوست . اگر ايالات متحده امريكا خواسته باشد كه گليم بنيادگرايي و تروريسم در افغانستان و منطقه برچيده شود ٫ نبايد چنين طرحي را بالاي افغانستان تحميل و تعميل نمايد .
بُعد منطقوي قضايا
سقوط اتحاد جماهير شوروي و متعاقباً بلاك سوسياليستي و پيمان نظامي (( ورشو )) ٫ در برابر بشريت معاصر سوال ثقسيم مجدد جهان بر اساس منافع را مطرح نمود كه واقعه يازدهم سپتمبر (( حملات در نيويارك و واشنگتن )) اين پروسه را تسريع كرد . در بحبوحه سقوط پيهم كشور هاي بلاك سوسياليستي بنظر ميآمد كه گويا جهان در مهور چند كشور ابر قدرت متحد بهم قرار خواهد گرفت .اما تجربه گوياي شاخص هاييست كه اتحاد ها هميشه بر مبناي منافع ملت ها ايجاد شده كه اين منافع گاهي متضاد بوده و مفكوره يك قطبي بودن جهان را مورد ترديد قرار ميدهد . بناً ميتوان گفت دنياي امروزي در يك مرحله گذار از قطب بندي كهنه بيك قطب بندي جديد قرار دارد كه درين پروسه نقش ٫ جايگاه و اهميت دولت ها در حال متغيير ٫ متحول و بالآخره منقلب شدن است .
در منطقه ايكه كشور ما افغانستان موقعيت دارد در شرق آن چين و در شمال آن روسيه دو دولتي هستند كه خود را داوًطلب نقش بارز در تقسيم مجدد جهان ميشمارند .اين دو كشور علاوه برآنكه خواهان سهم تعيين كننده در سياست گذاري آينده جهان هستند ٫ درعين حال مدعي منافع مشترك با كشور هاي آسيايي از جمله افغانستان ميباشند .
فدراسيون روسيه برهبري چكيست با تجربه و آزموده شده ولاديمر پوتين در اثر برخورد دوگانهً امريكا نسبت به تعريف تروريسم ٫ پشتيباني از (( انقلاب هاي مخملي )) در گرجستان ٫ اُكرائين و قرغزستان و بعضي ملحوظات ديگر در حال تغيير پاليسي و بازنگري نسبت به قضاياي منطقه و جهان ميباشد . تجليل از شصتمين سالگرد غلبه بر فاشيزم در مسكو اسباب ناراحتي امريكا و بعضي كشور هاي غربي را فراهم نمود . درين تجليل براي اولين بار بعداز سقوط شوروي و دنبال كردن پاليسي » بازساري و علنيت « در محضر دولت هاي ابرقدرت جهان منجمله امريكا در چهره رئيس جمهور بوش بيرق سرخ دوران كمونستي با سمبول داس و چكش كه نمايانگر قدرت و عظمت سنتي روسيه ميباشد عبور داده شد .
با استناد به رشد اوضاع سياسي و نظامي فعلي روسيه ٫ بيمورد نيست كه اگر گفته شود روسيه بي ميل نخواهد بود تا پاي امريكا را در جواب شكست و رسوايي اش در افغانستان به باطلاق فرو ببرد .
جمهوري خلق چين كه به يك قدرت صنعتي تبديل شده است ٫ سطح رشد اقتصادي آن بخصوص در دهه اخير چشمگير بوده و توليدات آن بازار جهاني را اشغال نموده است . ايالات متحده امريكا براي اولين بار حريف خود را بمثابه بيشترين مصرف كننده نفت را در جهان در چهره چين ميبيند . باوجود تلاشهاي ديپلوماسي امريكا و دولت چين در حفظ مناسبات عادي بين دولتين مسائيل پرتنشي ميان دو كشور وجود دارد از قبيل جدايي طلبي هاي ايالات جنوب و غرب چين ٫ اعتراض نقض حقوق بشر براي چين از طرف امريكا و پشتيباني چين از كورياي شمالي كه حل آنها بر وفق تقاضاي امريكا غير ممكن خواهد بود . موضوعات فوق هر لحظه ميتواند مناسبات عادي بين هردو دولت را به خشونت بكشاند . درصورت برهم خوردن مناسبات در بين چين و امريكا بهترين وصيله براي چين بخاطر وارد نمودن ضربه به امريكا ٫ پشتيباني مالي و نظامي مخالفين آن در منطقه بر عليه حضور نظامي امريكا خواهد بود . در آنصورت افغانستان به تخته خيز خصومت چين بر عليه امريكا تبديل خواهد شد .
پاكستان همسايه جنوبي كشور ما داراي بيشتر از هزار كيلو متر سرحد مشترك غير قابل كنترول با سابقه پر ماجراترين مناسبات سياسي و ديپلوماسي با افغانستان ٫ بعداز سقوط طالبان نه تنها روش دوگانه را در قبال قضاياي افغانستان اتخاذ نموده است بلكه ايالات سرحدي آن خارج از كنترول حكومت مركزي قرار دارد . روش دوگانه حكومت پاكستان باعث گرديده است تا با گذشت تقريباً چهار سال از سقوط رژيم طالبان و القاعده هنوز مناطق سرحدي مطمئن ترين پناه گاه براي مخالفين دولت فعلي افغانستان بوده و تمام فعاليت هاي ضد دولتي از آنسوي سرحد سازماندهي ميگردد . بنيادگرا هاي اسلامي كه از سقوط رژيم پاكستاني طالبان بيشتراز حكومت شان انديشمند ميباشند ٫ در تلاش اند تا حكومت مركزي را در افغانستان بي ثبات نمايند . با ايجاد پايگاه نظامي » ناتو « در افغانستان بار ديگر چرخ هاي مدارس اسلامي بيشمار پاكستاني براي توليد » شهادت طلبان در راه مبارزه عليه كفر و الهاد « با تمام توان در حركت خواهد افتاد .
همسايه ديگر افغانستان جمهوري اسلامي ايران كه تحت تحديد و شانتاژ پيهم امريكا قرار دارد ٫ همواره توانايي نظامي خود را بلند ميبرد .نظر به قول منابع اطلاعات جمعي غني سازي اورانيوم كه از آن براي توليد سلاح هاي هستوي بكار گرفته ميشود توسط ايران بطور مخفي ويا علني ادامه دارد . بتاريخ ۲۸ ماه مي سال جاري ايران آخرين راكت دوربُرد خود را كه ميتواند بيش از دو هزار كيلو متر مسافه را طي نمايد مورد آزمايش قرار داد . اين راكت ميتواند اسرائيل و همچنان پايگاه هاي نظامي امريكا و ناتو را در منطقه مورد هدف قرار دهد . بعد از حمله نظامي امريكا در عراق هياهوي تبليغاتي نسبت حمله نظامي امريكا در ايران تلاشي است براي تضعيف روحيه دولت ايران و همزمان تقويه روحيه مخالفين حكومت ايران در داخل و خارج و بالآخره با اين همه تبليغات امريكا ميخواهد نبض جامعه ايران را بخاطر پلانهاي بعدي عليه اين كشور وارسي و كنترول نمايد .اما سياست سازان امريكايي بخوبي ميدانند كه حمله مستقيم نظامي عليه ايران ناممكن است . غيرممكن بودن اين پروژه ميتواند بروي چند علت استوار باشد : اولا در ايران با تفاوت از عراق يك حكومت مذهبي حاكم بوده و در صورت آغاز جنگ با يك كشور غير اسلامي مردم به سادگي ميتواند در مهور دين و مذهب بخاطر (( جهاد )) منسجم شوند ٫ ثانياً آنچيزي را كه دولت صدام حسين (( برخلاف ادعا هاي جامعه جهاني بخصوص امريكا و انگليس )) در اختيار نداشت اما احتمالا ايران با دست خالي نخواهد بود ٫ ثالثا ايران از لحاظ نظامي روزبروز درحالي با روسيه نزديكتر ميشود كه اين كشور پاليسي خود را نسبت قضاياي سياسي و نظامي جهان حاضر در حال بازنگري است . مذاكرات مكرر امريكا با روسيه در باره ساختن سلاح هاي هستوي توسط ايران هيچگاه كدام نتيجه يي در قبال نداشته و هر وقت ارائه دلايل استفاده صلح آميز از تاًسيسات هستوي ايران روپوش مذاكرات چه با امريكا و چه هم با اروپا بوده است . و اين كشور به همسايگي افغانستان با روحيه ضد امريكائي آن دشمن درجه يك امريكا در منطقه بوده و موجوديت خود را روزبروز تقويه مينمايد .گاه گاهي از طرف مسئولين دولت فعلي افغانستان ناامني هاي اين كشور به دولت همسايه ايران نسبت داده ميشود . با نتيجه گيري از موقعيت سياسي و نظامي دولت ايران در منطقه و جهان ميتوان گفت كه در صورت ايجاد پايگاه نظامي ناتو در افغانستان به احتمال قوي ايران ميتواند به يكي از پايگاه هاي صدور مخالفين دولت افغانستان تبديل شود .
كشور هاي تازه به استقلال رسيده آسياي ميانه كه به اصطلاح (( پلوان شريك )) افغانستان بوده ٫ نه تنها علايق مشترك زباني و فرهنگي با مليت هاي مختلف آن دارند بلكه داراي منافع مشترك ستراتيژيكي در عرصه هاي تجارت ٫ اقتصاد و امنيت منطقوي با افغانستان هستند . اين دولت ها كه به درازناي تاريخ از لحاظ سياسي ٫ اجتماعي ٫ اقتصادي و نظامي وابسته به روسيه بودند ٫ بعداز كسب استقلال خود از شوروي سابق بعضي از آنها تحت شعاع ايفُري آزادي جست و خيز هايي را بخاطر وارد نمودن (( دموكراسي امريكائي )) نمودند ولي بزودي سندروم (( مرض )) انقلاب هاي (( مخملي )) كه از گرجستان آغاز و قرغزستان را فرا گرفت و اين پروسه بقاي سياسي اين رژيم ها را تحديد نموده و ادامه موجوديت شانرا زير سوال قرار داد . همان بود كه قيام اسلامگرا هاي ولايت انديجان يعني آغاز انقلاب (( مخملي )) نوبتي از طرف حكومت اوزبيكستان سركوب خونين گرديد . بنظر ميرسد كه آقاي اسلام كريموف در راه توسعه بيشتر انقلاب (( مخملي )) در آسياي ميانه مانع جدي ايجاد نمود كه ميتواند در متباقي دولت هاي آسياي ميانه چنين سركوبگري الگو قرار گيرد . سر و صدا ها و نارضايتي هاي زيادي از طرف كشور هاي مختلف جهان و همچنان نهادهاي خيريه و سازمانهاي اجتماعي به ارتباط سركوب قيام انديجان برپا گرديد ولي خاموشي روسيه و چين در ارتباط به قضايا ممكن به مفهوم علامت سرجنبانيدن به نفع اسلام كريموف رئيس جمهور اوزبيكستان باشد . در اطراف قضيه درخور توجه اينست كه اسلام كريموف بعداز سركوب اين قيام بنابر دعوت رسمي دولت چين عازم پيكن شده و مذاكراتي را با مقامات چيني به پيش ميبرد . موضوع ديگريكه در باب قابل يآدآوري ميباشد اينست كه دولت جديد قرغزستان اعلام نمود كه در ايجاد پايگاه نظامي روسيه در قرغزستان با مقامات روسي به توافق رسيده اند . از اوضاع در حال رشد و شكلگيري منطقه چنين برميآيد ٫ بغير از دولت پاكستان كه سياست دوگانه در مسئله افغانستان اتخاذ نموده است ٫ ديگر كشوري در منطقه وجود ندارد كه ايجاد پايگاه نظامي ناتو را در افغانستان بديده قدر و نيكي بنگرد . مسلماً تمام دولت هاي منطقه چه همجوار و چه هم غيرهمجوار در واقعييت امر مخالف جدي ايجاد پايگاه نظامي امريكا درافغانستان ميباشند و از اينجا ميتواند چگونگي عواقب مسئله ناشي گردد .
پس براي ايالات متحده امريكا لازم است بعد از اجراي ماًموريت آن در افغانستان ٫ آبرومندانه كشور را ترك گفته ٫ باعث نگردد تا فتواي علماي ضد امريكائي در افغانستان و منطقه بُرنده تر گردد و مردم را به مهور خود در مبارزه ضد امريكائي منسجم نموده و آغاز يك خونريزي غير قابل پيشبيني را پايه گذاري كند .
به نفع امريكا و افغانستان خواهد بود اگر امريكا با تشريك مساعي ديگركشور ها ي (( دونر)) كمك نمايد تا يك دولت با ثبات جانشين انارشيسم فعلي گردد . اگر چنين شود مردم افغانستان به امريكا واقعاً به ديده قدر و نيكي خواهد نگريست .
و من الله التوفيق
0 comments:
Post a Comment
<< برگشت به صفحهء اصلی