خطر بازگشت استبداد
خطر بازگشت استبداد در جامعه سايه افگنده است
دوکتور همت فاريابي
دوازدهم سپتمبر2004 م
افغانستان که در طول تاريخ موجوديت خود منحيث يک کشور کثيرالمليه ، کثيرالسان و کثيرالمذاهب يک حکومت مردمى را تجربه نکرده و گذشته تاريخى آن مملو از استبداد ، تبعيض ، حق تلفى و بيعدالتى به پيمانه وسيع بوده است و حالا بعد از گذراندن بيست و پنج سال جنگ و خانه ويرانى در آستانه يک آزمون تاريخى و سرنوشت ساز قرار دارد ٠ پيش منظر اين بحبوحه بعد از يازدهم سپتمبر و سقوط رژيم طالبان سه حادثه مهم در حيات سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى و نظامى کشور بخاطر ايجاد يک دولت قانونى و با اعتبار ملى و بين المللى بوده است ، يعنى جلسه تاريخى بُن ، لويه جرگه اضطرارى ، لويه جرگه قانون اساسى و اينک مردم افغانستان در آستانه انجام انتخابات رياست جمهورى قرار دارد ٠ جلسه بُن به مثابه آغازگر يک مقطع حساس و گذار به صلح مبتنى بروى معامله ها ، چانه زنى ها، وعده ها و فشار ها بوده و فيصله هاى آن عارى از حتى حد اقل روحيه دموکراسى و مدنيت بوده است ٠ قسميکه به همگان آشکار است در ابتداى نشست بُن بتاريخ بيست و هفتم ماه نوامبر ٢٠٠١ نظر به آراى اکثريت شرکت کنندگان جلسه فيصله صورت گرفت تا عبدالستار سيرت بحيث رييس حکومت انتقالى افغانستان مسًوليت را بدوش بگيرد و خبر انتخاب آقاى سيرت از چينل هاى اطلاعات جمعى نيز پخش گرديد اما در روز بعدى اعلان شد که آقاى کرزى منحيث رييس جمهور موًقت افغانستان انتخاب شدند ٠ لطيف پدرام يکى از کانديد هاى پست رياست جمهورى افغانستان در بحثى که به ابتکار وزارت اطلاعات و فرهنگ در تالار مطبوعات برگزار شده بود درين باره چنين گفت : « کاملأ بياد داريم که در کنفرانس بُن يکى از دلايلى که آنجا مطرح شد و ديگران هم اين دلايل را توجيه کردند و دفاع کردند اين بود که رهبر مملکت بايد پشتون باشد ، چون پشتونها اکثريت هستند ٠٠٠٠٠ در چنين صورتى چگونه ميشود از وحدت ملى سخن گفت » ٠ سازمان ملل متحد درحاليکه مشروعيت آن در نتيجه ناتوانى از جلوگيرى حمله نظامى يک جانبه ايالات متحده امريکا بدون فيصله شوراى امنيت بالاى يوگسلاوياى سابق در سال 1999 صدمه ديده بود توسط نماينده خودالاخضر ابراهيمى با پشتيبانى امريکا و بعضى کشور هاى ديگر آقاى حامد کرزى را در جلسه بُن بالاى نمايندگان تحميل نمودند اين برخورد تحجر انديشى با پشتيبانى کسانى صورت گرفت که همين اشخاص و يا دولت هاى شان مدعى هستند که در افغانستان دموکراسى را به ارمغان آورده ، ملت سازى مى نمايند و مردم نيز به اين چشم اميد دوخته اند که گويا امريکا در افغانستان عدالت را برقرار ميکند ٠ اگرچه در شرايط امروزى با درنظر گرفتن توازن قوأ در سطح داخل افغانستان و مناسبات بين المللى انتقاد کردن بالاى ايالات متحده امريکا و بخصوص سازمان ملل متحد متأثر از امريکا شايد طرفداران زيادى نداشته باشد و تقريبأ همگان به سمت وزش باد ميدوند تا لقمه چرب ترى را از دسترخوان هموار بربايند اما مردم افغانستان بايد بدانند که ايالات متحده امريکا ، سازمان ملل متحد و ديگر جوامع بين المللى بخاطر سرکوب تروريسم در چهره طالبان و القاعده در افغانستان آمده اند همان قسميکه آقاى جورج واکر بوش بتاريخ چهارم سپتمبر ٢٠٠٤ ميلادى طى يک ديبات مشاجره ) با رقيبش جان کيررى کانديد مقام رياست جمهورى امريکا از حزب دموکرات ها به هواداران خود خطاب نموده گفت : من درمبارزه خود عليه تروريسم مصمم بوده و آنها را در خارج از مرز هاى امريکا سرکوب مينمايم تا که جنگ با تروريسم به خاک ما کشانيده نشود و در آينده اين جنگ را تشديد خواهم کرد ٠ از طرف جوامع بين المللى بار ها به اين نکته تأکيد صورت گرفته است که امور داخلى افغانستان مربوط به خود مردم افغانستان است و در باره هيچ مداخله يى از جانب آنها صورت نخواهد گرفت ٠ وظيفه عمده و اساسى جوامع بين المللى در افغانستان جنگ با تروريسم بوده و ايجاد يک حکومت با ثبات در کشور نيز از همان مأموريت ناشى ميگردد ٠ بنأ جوامع بين المللى الزامأ بخاطر پى ريزى يک حکومت با ثبات در افغانستان تلاش خواهند کرد مگر اينکه يک حکومت با ثبات از کدام راه و روش برقرار ميشود آيا با تقسيم عادلانه قدرت سياسى بين تمام اقوام ساکن کشور و ايجاد يک دولت فراگير ملى و يا با انحصار قدرت سياسى توسط يک قوم و يا يک گروه با ايجاد يک دولت خودکامه استبدادى ! اين مطلب به نظر من شايد کمتر جذابيت براى خارجى ها داشته باشد ٠ مهم براى آنها اينست که در پهلوى جنگ با تروريزم ، يک دولت با ثبات سياسى هرچه عاجلتر ايجاد شود تا ديگر از تلفات جانى و همچنان مالى جلوگيرى بعمل آيد ٠ به قول معروف آنها تلاش ميکنند که « لعل بدست آيد » اما « رنجيدن دل يار » آنقدر طرف توجه قرار ندارد ٠ طوريکه همگان ميدانيم ايجاد گروه طالبان و حتى رشد حسامه بن لادن ساخته و پرداخته استخبارات ايالات متحده امريکا بخاطر تطبيق هدف ستراتيژيکى خود در منطقه بوده که بدست آى اس آى پاکستان با پشتيبانى مالى مستقيم شيخ هاى وهابى عربستان سعودى اجرأ گرديد ٠ امريکا با ايجاد و رشد گروه جهنمى طالبان بخوبى ميفهميد که اين اوباشان اسلام نما به خير و مصلحت مردم افغانستان نيست ولى انتظارات امريکا از طالبان اين بود که آنها يک حکومت با ثبات را در افغانستان بوجود آورده و براى تطبيق اهداف ستراتيژيکى اقتصادى ، سياسى و نظامى امريکا در کشور و منطقه زمينه ساز باشند اما کاردانهاى امريکايى جهت ديگر قضيه را سنجش نکرده بودند که « از زير پَلو هر وقت گوشت بيرون نميآيد » وقتيکه متوجه شدند « مار بيرون آستين » براى مردم افغانستان به « مار درون آستين » براى ايالات متحده امريکا تبديل شده است ، ديگر ناوقت شده بود که به اين ساده گى جلو طالبان را بگيرند ، همان بود که طالبان نه تنها براى مردم افغانستان زنذگى جهنمى را به ارمغان آوردند بلکه آشيانه تروريزم بين المللى را در کشور بنا گذاشته و به منافع ايجادگران خود نيز ضربه وارد نمودند ٠ اين مثال بخاطرى ارايه گرديد که مردم افغانستان آنقدر خوشباور نباشند که امريکا براى ما دموکراسى را به ارمغان آورده عدالت اجتماعى را تأمين مينمايد ، امريکا آنچيزى را براى مردم افغانستان خواهد آورد که در آن قبل از همه منافع خود آن نهفته باشد ٠ اين ما مردم افغانستان هستيم که رسالت سنگين ايجاد يک دولت فراگير ملى را با اشتراک عادلانه تمام اقوام و مليت هاى ساکن کشور به عهده داريم ٠ تحميل آقاى کرزى در جلسه بُن منحيث رييس اداره انتقالى افغانستان و تحميل قانون اساسى جديد افغانستان بالاى نمايندگان مردم بيانگر همين مسايل است ٠ در قانون اساسى کشور علاوه برآنکه که هيچگونه ميکانيزم عملى بخاطر مشارکت ملى در نظر گرفته نشده است ، اين قانون اساسى هموار کننده راه و زمينه ساز انحصار قدرت توسط يک گروه ، يک قوم ويا يک مليت ميباشد که لابدى منجر به ايجاد و رشد ديکتاتورى و مطلق العنانى خواهد شد بخصوص که اين قانون اساسى با آن همه مفاداتيکه براى يک شخص بمثابه رييس جمهور صلاحيت ميدهد ، به اختيار يک رييس جمهور ديکتاتورمنش قرار گيرد ، در آنوقت از يک استبداد خونين در جامعه با ابعاد وسيع آن امکان گريز نخواهد بود ٠ کارشناسان حقوق دولتى و سياسى ايالات متحده امريکا مسلمأ بخوبى ميدانستند و ميدانند که نظر به ساختار اجتماعى و جغرافيايى افغانستان و واقعيت هاى بافت اتنيکى ، زبانى و مذهبى آن بخاطر حل معضلات قومى و زبانى بيش از يک قرنه کشور و همچنان بخاطر رشد سريع و اداره موًثر امور اقتصادى جامعه ، يگانه سيستمى که جوابگوى همين تقاضا ها بوده و ميتواند کشور را از منجلاب عميق و بحران سياسى ، اقتصادى و اجتماعى بيرون آرد ، همانا تقسيم قدرت سياسى و امور اداره دولت ، بين مرکز و ولايات تحت اثر قانون اساسى مرکزى از يکطرف و مشارکت عادلانه اتنيکى و قومى در مرکز اداره کُل کشور از جانب ديگر با تطبيق يک ميکانيزم اداره اتحادى ( فدرالى ) امکان پذير است ، زيرا که امريکايى ها نيز در درازناى تاريخ ٢٥٠ ساله خود اين سيستم را تجربه کرده اند ٠ جنرال جورج واشنگتن دو صدو پنجاه سال قبل با متحد کردن سيزده ايالت در محور حکومت مرکزى و قانون اساسى دولت فدرالى ، امريکا را بوجود آورد که تشريحات تمام جوانب آن باعث تطويل کلام گرديده وما را از اصل موضوع دور ميسازد ٠ به همين لحاظ در گرماگرم تقاضاى ساختار فدرالى در افغانستان که با براه انداختن مظاهرات و گردهمآيى ها در ولايات مزارشريف ، فارياب ، جوزجان ، سرپل ، تخار ، سمنگان ، بدخشان و بعضى ولايات ديگر همراه بود ، يک سناتور امريکايى در آنوقت به مزارشريف سفر نموده طى ديدار و ملاقات خود با مسًولين سياسى - نظامى و شخصيت هاى اجتماعى شمال کشور ابراز آماده گى نمود که حاضر است در باب ايجاد نظام ادارى - ارضى فدرالى با افغانستان کمک نمايد ٠ ولى همانقسميکه بعدأ در عمل ديده شد از علاقه امريکايى ها درين باره به نتيجه تلاش « طرفداران تطبيق سيستم اميرعبدالرحمن خان » با سپردن وعده ها يعنى که ميتوانند با سيستم کهنه و آزموده شده يونيتار «سنترال سيستم» يک حکومت با ثبات را ايجاد کنند ، کاسته شد ٠ اگر تصور شود که باور امريکايى ها در باره ايجاد سيستم فدرالى در افغانستان به يک ،الترناتيف مثبت تر و موًثر تر عوض شده است اين يک خوشباورى و حتى اشتباح خواهد بود زيرا که کارشناسان حقوق دولتى امريکا که مسايل سياسى - نظامى و اجتماعى افغانستان را زير نظر قرار داده و دنبال ميکنند ، يک لحظه هم از موًثريت دقيق نظام فدرالى در حل معضلات متراکم سياسى ، اجتماعى و نظامى بخاطر ايجاد يک جامعه مدنى مبتنى بر ملت و وحدت ملى بى باور نشده اند ٠ به همين سبب در بين دولت پيشه گان امريکايى « تطبيق نظام اتحادى « فدرالى » در افغانستان » طرفداران ، معتقد خود را دارأ ميباشد ٠ مگر راى زنى ها اغواگرى ها و ترسيم غير واقعى و تحريف فاکت هاى موجوده در جامعه و وارونه جلوه دادن حقايق توسط برخى از عناصر برترى جو در رده هاى بالايى حکومت ، امريکا را وا ميدارد تا مدت زمانى به ساز و آواز چنين اشخاص گوش فرا دهد ٠ يکبار ديگر ياددهانى ميگردد که امريکا در افغانستان در قبال سرکوب آشيانه تروريزم خواهان يک حکومت با ثبات سياسى ميباشد ولى چگونگى ماهيت يک حکومت با ثبات براى مردم افغانستان جدأ حايز اهميت است ٠ يک حکومت با ثبات ميتواند يک حکومت استبدادى و ديکتاتورى باشد ، يک حکومتى که ميتواند مليت هاى مختلف را در انزواى حيات سياسى کشور همچون گذشته قرار بدهد و بالآخره ميتواند يک حکومت دست نشانده باشد ٠ در شرايط ايجاد شده کنونى از قراين ، شواهد و عملکرد هاى برخى از عناصر حکومت آقاى کرزى چنين ميتواند استنباط شود که تيم آقاى کرزى نه بدون وساطت آقاى خليل زاد سفير ايلات متحده امريکا در افغانستان ، مأمور شده است تا يک حکومت با ثبات سياسى را زير چکمه هاى آهنين با اولگو قرار دادن روش استبدادى امير عبدالرحمن خان در کشور ايجاد نمايد ٠ قسميکه اظهار بى پرده چنين توقعات از حکومت آقاى کرزى از گوشه و کنار چه در داخل و چه هم در خارج از کشور ولى با تغيير الفاظ و جملات شنيده ميشود ٠ نظر به ستراتيژى حکومت آينده آقاى کرزى که در حال تکوين است معيار مشارکت ملى در حکومت آينده افغانستان توانايى نظامى خواهد بود يعنى هر کدام از مليت هاى ساکن کشور به کدام سطحى که توانايى نظامى را دارأ باشند به همان اندازه حضور شان به دولت ممکن خواهد بود ! درک همين موضوعات توسط مليت هاى مختلف باعث بى باورى و بى اعتمادى گرديده و پروسه خلع سلاح به کندى مواجه شده است ٠ و درين باب ساخته و پرداخته هاى عوام فريبانه از طرف ايدلوگهاى « مشت آهنين » بمثابه خط فکرى آنها تبليغ و ترويج ميگردد ٠ بى ارتباط نخواهد بود بياد بياوريم که در زمان اوج جنگ سرد ميان قطب سوسياليزم و جهان سرمايه دارى :يک باور خيلى ارزنده وجود داشت که ميگفتند « اگر ميخواهى به صلح زندگى کنى ، ضرور است بايد مسلح شوى » در افغانستان نيز در نبود يک ميکانيزم مناسب قانونى بخاطر مشارکت ملى ، شرايط موجوده افغانستان و استقامت رشد قضايا نشان ميدهد که بخاطر سهيم شدن در حيات سياسى کشور بايد « دندانهاى اشک فيل » خود را به نمايش گذاشت تا زمانيکه ميکانيزم مشارکت ملى در قانون اساسى تسجيل نگرديده و تضمين نگردد ٠ آقاى حامدکرزى که در گذشته منحيث يک کدر ادارى حکومت طالبان بوده و تا سال ١٩٩٨ به صفت معيين وزارت خارجه طالبان ايفاى وظيفه مينمود و بعد از يک سوًقصد به جان پدرش که در نتيجه آن پدرش به قتل رسيد ، نسبت به طالبان بى اعتماد شده و از آنها فاصله گرفت ٠ بعد از کسب مشروعيت از لويه جرگه اضطرارى ، آقاى کرزى اقدام به فلتريزه نمودن کابينه خود نموده تيم خود را از وجود عناصر مشارکت طلب خالى و حلقه يى را از افراد متعصب معلوم الحال که ايجاد يک سيستم سياسى دوران اميرعبدالرحمن خان را در ذهن عليل خود ميپرورانند در محور خود جمع نمود و اين پروسه تا هنوز ادامه دارد ٠ آقاى کرزى شايد هم تحت اثر اغواگرى هاى اطرافيانش بخاطر هموار نمودن راه بسوى يک حکومت تک قومى ، طالبان را در ثبات آينده کشور کم خطر اعلان نموده و از آنها بخاطر شرکت به قدرت سياسى دعوت بعمل آورد ٠ و همچنان طى يک فرمانى امتيازات از دست رفته قبايل را دوباره احيأ نمود ٠ مردم افغانستان بياد دارند که کدام برترى ها شامل اين امتيازات ميگردد : حق داشتن و حمل سلاح ، از حقوق فراوان فرا قانونى برخوردار بودن ، نداشتن وجايب که عسکرى نکردن نيز شامل آن ميگردد ، ماليه نپرداختن ، جزيه گرفتن از دولت و همچنان قطع بى باکانه جنگلات و انتقال آن به پاکستان از جمله امتيازات قبايل ميباشد ٠ به ارتباط قطع جنگلات بايد اضافه نمود که موضوع جنگلات در افغانستان آگاهانه بخاطر همين استفاده جويى از ديد شعاع ماده نهم قانون اساسى جديد افغانستان در خفأ قرار داده شده است ٠ در ماده نهم قانون اساسى چنين آمده است « معادن و ساير منابع زير زمينى و آثار باستانى ملکيت دولت ميباشد ٠ حفاظت و اداره املاک دولت و طرز استفاده درست از منابع طبيعى و ساير املاک عامه توسط « قانون تنظيم ميگرد٠ قسميکه ديده ميشود اساسأ توسط بند اول ماده نهم ، جنگلات از ملکيت دولت خارج ساخته شده و در بند دوم ( منابع طبيعى ) که جنگلات نيز شامل آن ميگردد ذکر شده است که از لحاظ حقوقى اهميت شموليت جنگلات منحيث يکى از منابع طبيعى در ملکيت دولت توسط بند اول ماده مذکور زايل گرديده است ٠ پس به اساس همين ماده جنگلات ازملکيت دولت خارج ميباشد ٠ يکى ديگر از جنجال برانگيز ترين اقدامات «آقاى کرزى بخاطر توسعه سلطه « مشت آهنين تلاش مذبوحانه در راستاى خلع سلاح غيرمتوازن طى پروگرام دى دى آر ميباشد که با براه انداختن توطعه ها و دسيسه ها در ولايات توسط برخى از عناصر تيم آقاى کرزى همراه ميباشد که تازه ترين آنها واقعه هرات بود ٠ قومندان امان اﷲ که بنابر اظهارات بعضى از منابع خبرى از بقاياى طالبان بوده و در اختبار خود بيش از شسصت نفر طرفدار مسلح نداشت در جنوب غرب کشور آشيانه ايجاد نموده و بالآخره با حمايت مستقيم طالبان و همدردى ديگر عناصر در محور آغاى کرزى توانايى آن به سرحدى رسيد که در برابر والى مقتدر هرات اسماعيل خان قرار گرفته توانست آنرا تا شهر هرات به عقب براند ٠ نتيجه اين دسايس منجر به آن گرديد که به تاريخ يازدهم سپتمبر ٢٠٠٤ ميلادى از طريق راديوى بى بى سى اعلان گرديد که اسماعيل خان والى هرات از سمت خود توسط فرمان حامدکرزى برطرف گرديده و برايش پست وزارت معادن و صنايع پيشنهاد شده که آنرا اسماعيل خان نپذيرفته و گفت : اين اقدام حکومت مرکزى براى بهبود کار صورت نگرفته است ٠٠٠٠٠ اين گونه اقدامات نامطلوب حکومت آقاى کرزى ، در موضع اشخاص با نفوذ اجتماعى و نظامى زمينه را براى وسعت نفوذ طالبان شايد هم به چهره ديگرى مهيا نموده و کشور را بار ديگر به خاک و خون خواهد کشيد ٠ درحاليکه طالبان و القاعده فعاليت هاى خود را در تمام نقاط افغانستان وسعت داده و عرصه را روز بروز براى فعاليت هاى حکومت مرکزى و جامعه جهانى تنگ تر نموده اند ، درين حالت بحرانى تيم آقاى کرزى بدون آنکه بروى ايجاد يک پروگرام متوازن ، تدريجى و با قاعده خلع سلاح عمومى بانديشد ، ميخواهد هرچه عاجلتر با زور و زر ، با هيله و نيرنگ و همچنان با عذر و تحديد به هر ترتيبى که باشد سلاح جمع آورى شده و زمينه براى توسعه يک حکومت انحصارى بنام گويا حکومت مرکزى آماده گردد ٠ آقاى کرزى بتاريخ پنجم سپتمبر ٢٠٠٤ ميلادى در يک مصاحبه مطبوعاتى با راديوى بى بى سى با لحن شديد تأکيد نمود که اگر در انتخابات پيشروى رياست جمهورى پيروز شود اولين کاريکه انجام ميدهد ، يک اردوى بسيار قوى و پوليس قوى ميسازد که گويا ديگران به افغانستان بديده قدر بنگرند ٠ مسلم است که آقاى کرزى با يک اردوى ملى به » گفته ايشان بسيار قوى نه روسيه را منحيث حق ميراث » شوروى سابق بخاطر پرداخت غرامت جنگ تحديد کرده ميتواند ، نه پاکستان را بخاطر قضيه خط ديوراند ، نه ايران را بخاطر آب رودخانه هلمند ، نه کشور هاى تازه به استقلال رسيده آسياى ميانه را بخاطر مرو و ! پنجده و نه هم چين را بخاطر کمونست بودنش پس اردوى ملى « بسيار قوى » بخاطر کدام هدف از آن کار گرفته خواهد شد ؟ زمانيکه در سال 1833 ميلادى حزب نازى برهبرى ادولف هيتلر به قدرت رسيد بخاطر سرکوب ديگر انديشان داخل کشور منجمله مليت يهود و سيگان « جوگى » و همچنان بخاطر پلان توسعه طلبى اولين اقدام او عبارت از حصول رضاييت کليسا در فعاليت هايش و تقويه اردوى ملى کشور بود ٠ بعد از آن انکشاف بعدى قضيه منجر به فاجعه تاريخ بشريت گرديد ٠رهبران مذهبى هريک شيخ آصف محسنى ، عبدالکريم خليلى ، صبغت اﷲ مجددى و پير سيد احمد گيلانى هر کدام بالنوبه حمايت خود را از آقاى کرزى اعلام نموده چراغ سبز را نشان دادند . آقاى کرزى با وجوديکه از خود حزب سياسى ندارد ولى ٢٢ حزب سياسى که پشتيبانى خود را از آن اعلام نمودند ، حمايت تقريبأ نود در صد اين احزاب بر اساس مناسبات اتنيکى نسبت به حامدکرزى » استوار ميباشد که هسته مرکزى آنرا حزب افغان ملت » تشکيل ميدهد که با خط فکرى اين حزب همگان آشنايى دارند ٠ قوه قضاييه کشور نيز قسميکه در عمل ثابت شد هر آن لحظه ميتواند براى ديگرانديشان فتواى کُفر گويى را صادر کند ٠ وزارت داخله نيز بدست کسى سپرده شده که وزير گل محمد خان دوران هاشم خان را بياد مردم ميآورد ٠ چنين اوضاع و احوال بيانگر وجود زمينه و شرايط مقدماتى بخاطر تعميل اهداف تک قدرتى پلان شده ميباشد ٠شرايط موجود از تمام هواداران صلح و دموکراسى ، وحدت ملى و ايجاد جامعه مدنى در افغانستان ميخواهد که دست را بدست هم داده ، با کنار گذاشتن اختلاف نظر هاى روشنفکرى با تمام نيرو و توان خويش در برابر تحديد خطرات رويکار آمدن ديکتاتورى و استبداد که در جامعه سايه افگنده است ايستاده گى نموده نگذارند که مزرعه وحدت ملى و مردم سالارى لگدمال گردد ٠براى جامعه جهانى بخصوص ايالات متحده امريکا منحيث عنصر موًثر در چگونگى ساختار سياسى آينده افغانستان لازمى است که تا پروسه سياسى را در افغانستان زير نظر و کنترول خود داشته زمينه را براى رشد و به ثمر رسيدن انديشه منفور ديکتاتورى با نقاب دموکراسى مساعد ننموده و رسالت خود را منحيث کشور حامى دموکراسى بخاطر شکلگيرى يک حکومت ملى و فرا قومى على الرغم تأکيد هاى مکرر خود که در امور داخلى افغانستان مداخله نميکند انجام بدهد ٠ در غير اينصورت مسًوليت تاريخى عواقب وخيم و فاجعه بار احياى استبداد با ابعاد وسيع آن که تاريخ افغانستان نظير آنرا نديده باشد به دوش جامعه جهانى خواهد بود ٠ ومن اﷲ التوفيق
0 comments:
Post a Comment
<< برگشت به صفحهء اصلی