Saturday, October 21, 2006

گزارش يك سفر


گزارش يك سفر

دكتور همت فاريابی

معمول است كسيكه از سفر افعانستان برميگردد ، ديدگاه و برداشت خود را نسبت به اوضاع جاری مناسبات سياسی ، اجتماعی و نظامی كشور با دوستان و همدواير خود در ميان ميگذارد و كسانی هم چشمديد و احساسات خود را بروی كاغذ ترسيم نموده و بشكل عمومی تر در معرض مطالعه علاقمندان آن قرار ميدهد .
من نيز اين سنت را صواب دانسته فشرده مواردی از سفر خود به افغانستان را كه شايد هم بخاطر يك برداشت كُلی از اوضاع جاری در كشور موثر باشد ، ميخواهم طی اين نوشتار بيان نمايم .
چون شروع هر سفر بستگی به وسايل نقليه زمينی ويا هوايی دارد بنآ بخش آغازين اين مضمون را چگونگی وضعيت در شركت هوايی آريانا افغان تشكيل ميدهد .
بدينترتيب بعداز تماسهای تيلفونی با شركت آريانا دريافتم كه سيستم ريزرف كردن جای اصلآ وجود ندارد ومعمول آنست كه مسافر بعداز مراجعت به نمايندگی آريانا قيمت كامل تكت را پرداخته و جای خود را تثبيت نمايد و درصورت واپس دادن تكت بعداز خريد آن درحدود بيست فيصد پول خود را ازدست ميدهد . به اين مفهوم كه هيچگونه مانور و الترناتيف بخاطر تنظيم سفر برای مسافر وجود ندارد .
برخورد همكاران نمايندگی آريانا با مراجعين را ميتوان خوب ارزيابی كرد ولی آنها مكلف هستند همان بازی را با مردم به پيش ببرند كه از جانب مقامات گرداننده بيك سيستم تبديل شده است .
برای ما گفته شد كه تكت پرواز های مستقيم فرانكفورت ـ كابل موجود است قيمت دوطرفه آن 788 اورو ميشود . درحاليكه اين مبلع نسبت به قيمت تكت غيرمستقيم مثلآ ازطريق دوبی ، عنقره ويا باكو قيمت تر است و همچنان پيشنهاد گرديد كه بخاطر سهولت ميتوانيم از موتر های سرويس آريانا در بدل هفتاد وپنج اورو تا فرانكفورت استفاده نماييم ، چونكه ديگر الترناتيف در پرواز وجود نداشت لذا دو تكت را فی تكت 788 اورو پرواز مستقيم فرانكفورت ـ كابل را با انتقال يكطرفه تا فرانكفورت توسط سرويس گويا آريانا اخذ نموديم
موعد حركت از هالند بسوی ميدان هوائی فرانكفورت فرا رسيد . طبق وعده قبلی ، به وقت تعيين شده به استيشن روتردام آمديم ، در آنجا بغيراز ما دو نفر ، چند نفر مسافر ديگر نيز آمده بودند ، خيلی منتظر مانديم اما كدام سرويسی كه ما از آن تصور داشتيم وجود نداشت . يكی از مسافرينيكه نسبت بديگران بيقرار تر بود به نمايندگی آريانا تيلفون كرده گفت كه كدام سرويسی دراينجا ديده نميشود اما برای او گفته شد كه سرويس ايستاده است و مردم به سرويس بالا ميشوند . ما با ورخطائی با اينهمه بگاژ دست داشته خود به آنطرف استيشن دويديم و ديديم كه درين حال كسی برای ما اشاره دارد كه بطرف او برويم . وقتيكه خود را به نزد او رسانديم ، اين شخص مارا ازبيروبار موتر های متراكم گذرانيده به يك گوشه ايكه يك عراده مينی بوس هفت نفره ايستاده بود رهنمائی نمود و گفت كه اينست سرويس آريانا . چون ما دیگر انتخابی نداشتيم مجبور به سفر اين موتر خود را عيار نموديم .
درين سفر كم و بيش سه ساعته به نسبت سرعت 140 كيلومتر فی ساعت ، همزمان صحبت در تيلفون موبايل ، اختلاط با مسافر سيت پيشرو و شنيدن موزيك بلند ، كلمه شهادت را از خوف وقوع فاجعه بار بار تكرار نموديم .
بعداز آنكه به ميدان هوايی فرانكفورت رسيديم ، ديديم كه مسافرين آريانا زال ميدان را پُر نموده كسی استاده ، كسی نشسته ، كسی بالای چوكی ، كسی روی زمين ، كسی خواب ، كسی بيدار و پوليس های جرمنی اوضاع مسافرين افغانستان را جدآ مراقبت مينمايد .
با اين حال ما هفت نفر مسافريكه جديدآ به ميدان هوايیرسيده بوديم ، خبر شديم كه پرواز مستقيم فرانكفورت ـ كابل وجود ندارد بلكه پرواز ها با توزيع تكت های نو از طريق دوبی ويا عنقره صورت ميگيرد و يكتعداد زياد مسافرين هم از پرواز دو روز قبل مانده اند . اين خبر باعث تشويش ما گرديده ، من خواستم كه دقیقتر معلومات حاصل نمايم . در دو غرفه ايكه « آريانا » نوشته شده بود نزديك شدم كه در آنجا بغيراز دو زن جوان ، يك مرد افغان قد بلند ، سفيد چهره ، با مو های سفید تونی خورده با انگشتری های بيشمار در پنجه های دست اش در سنين پنجاه و پنج الی شصت نيز نشسته است . به نظرم آمد كه او كدام كس مهم آريانا باشد « براستی هم بعدآ دريافتم كه شخص با اعتبار آريانا در ميدان هوايی فرانكفورت است » به او مراجعه نموده بعداز عرض سلام گفتم كه ما تكت پرواز مستقيم را خريديم درحاليكه گفته ميشود پرواز ها بطور غيرمستقيم و از طريق دوبی صورت ميگيرد . او بدون آنكه اين حق را برای من قايل شود كه من مسافر اين طياره بوده و بالآخره پول اضافی بخاطر پرواز مستقيم پرداخته ام و ميخواهم از چگونگی پرواز معلومات حاصل نمايم ، با گستاخی تام و عصبانيت پوشيده از من پرسيد : آيا شما درين پرواز تكت داری « داريد » كه اين سوال را ميكنی «ميكنيد » ؟ من گفتم بلی درين تاريخ من تكت پرواز مستقيم را خريدم . بعدآ او برايم گفت : چون طياره آريانا اشكالات تخنيكی دارد بنابراين پرواز از راه دوبی صورت ميگيرد .
این دروغ را نه تنها برای من گفت بلكه صدها مسافر ديگريكه با پرداخت پول اضافی تكت پرواز مستقيم را گرفته بودند اين دروغ محض بروی آنها نيز حواله گرديد . ولی بعدآ برملا شد كه پرواز طياره آريانا نسبت عدم تطابقت با استندرت جهانی در ميدان های هوايی اروپا منع قرار داده شده است اما مسئولين شركت آريانا تكت پرواز مستقيم را با قيمت بيشتر با گفتن دروغ محض برای مسافرين ميفروشد و بعدآ چوكی های خالی طياره های امارات ويا تركيه را بطور عمده به نرخ نازل خريداری نموده و برای مسافرين افغانستان رونده درين چوكی ها تكت جديد صادر مينمايد و تفاوت آن كه احتمالآ ده ها هزار دالر از هر پرواز است ، به جيب شخصی مافيای فضايی ميريزد .
قراريكه بعضی ها درين ميدان هوايی قصه ميكردند ، گاهی طياره اجاره شده آريانا خالی پرواز ميكند و مسافرين آن كه بايد طبق تكت فروخته شده از فرانكفورت به كابل انتقال داده شوند اما طرف معامله مافيای فضايی افغانستان قرار ميگيرند . و آريانا افغان هوايی شركت صدها هزار دالر ازين ناحيه خساره مند ميگردد .
حوالی عصر طياره امارات فرود آمد كه همگان چشم براه آن بود . درين طياره كه در حدود صد چوكی آن از طرف دلالان آريانا خريداری شده بود ، تكت فرانكفورت ـ دوبی نوشته شده و برای قسمتی از مسافرين توزيع گرديد . مگر اينكه برای صد نفر تكت توزيع شده كدام معيار ها درنظر گرفته شده بود ، هيچكسی آگاهی درست نداشت ، درحاليكه تعداد مسافرين منتظر تقريبآ به چهار صد نفر ميرسيد . درينجا بود كه اعتراضات مسافرين فضای آرام زال ميدان هوايی را برهم زده ، باعث ازدياد پوليس های جرمنی و حضور كامره های فلمبرداری و عكاسی منابع اطلاعات جمعی گرديد . اعتراضات مسافرين آنقدر شديد بود كه كارمندان آريانا به شمول مرد قد بلند با انگشتری های زياد به دستانش ، محل را ترك گفته و خود را از انظار كامره های خبرنگاران مخفی نمودند .
الفاظ و كلمات ركيك و دشنام چون مافيا ، رشوت خور ، وطن فروش ، بی وجدان بی حيثيت ، مزدور وغيره به ارتباط مسئولين و كارمندان آريانا بسيار استعمال گرديد .
با گذشت ساعتی ديگر كه اوضاع كمی سرد شده بود همان مرد انگشتری دار با يكنفر ديگر ظاهر گردیده ميخواستند به سمع مسافرين بازمانده از پرواز برسانند كه مسافرين شب را در هوتل ميگذرانند ، درين حال يكی از مسافرين كه احساسات آن هنوز شعله ور بود بالای مسئول آريانا صدا ميكرد و اصرار ميورزيد تا اين فرد حاضر شود در نزد چند نفر با حضور كامره خبرنگاری مباحثه كنند و او به اثبات ميرساند كه اين شخص به صفت مسئول آريانا چقدر رشوت خور و خائين است .
احساسات اين جوان بار ديگر جمعيت را شور داد و همكاران آريانا بدون آنكه از كرده خود دليلی داشته باشند بار ديگر خود را از انظار اجتماع غايب نمودند .
القصه جمعيت تقريبآ دو صد نفری را كه پرواز شان بنابر دغلكاری های دلالان كنسل و برهم خورده بود توسط بُس های موظف در يكی از هوتل های فرانكفورت انتقال دادند . گفته ميشد كه درينجا نيز دلالان آريانا منافع شخصی خود را پيگيری ميكنند .قسميكه ميدانيم يك هوتل سطح اروپا به مشكل ميتواند كه دو ويا سه صد نفر مهمان را در يك شب پذيرا شود . احتمالآ كسانيكه چنين امكانات را برای هوتل مساعد ميسازد حق خود را از صاحب هوتل دريافت ميكند . به اين ارتباط يك مسافر همراه كه قبلآ در افغانستان موتروان سرويس 302 بوده ميگويد :مسافرين شوپای را به نزد هر هوتلی كه پايان ميكرديم ، از آن هوتل حق خود را ميگرفتيم . به اينترتيب اين همه مصارف هوتل به شمول دو وقت غذا از بودجه آريانا تمويل گرديده و عايد سياه آن به جيب های شخصی ميريزد .
مسئله ديگريكه جنجال آفرين بود اينست كه نمره های هوتل توسط يك افغان احتمالآ نماينده آريانا با حضورداشت هوتلدار توزيع ميگرديد برای مسافرين آريانا فهمانيده نشد كه از نوشابه های يخچال و چاكليت های بالای ميز آن درصورت استفاده خود شخص بايد قيمت آنرا بپردازد . تقريبآ همه مسافرين افغان فكر كرده بودند كه اينهمه نوشابه ها و چاكليت ها ضميمه خدمات هوتل است كه شركت آريانا ميپردازد . هوای گرم ، نوشابه های سرد يخچال درحاليكه بسياری فاميل ها دارای دو ـ سه طفل بودند و نميتوانستند تا ازين نعمات رنگارنگ برخوردار نشوند .
فردای آنشب « روز جانگداز » برای كسانی بود كه يخچال اطاق خود را خالی و تمام خوردنی و نوشيدنی را برباد كرده بودند .
وقتيكه ساعت نه و نيم بجه نمره را تسليم داده پايان شديم و ديديم كه پُس پُس و سُر سُر از آن حكايت دارد كه « برباد شده ها » را بايد خود ما جواب بدهيم .
يك تعداد از مسافرين ، با درك و تحليل اوضاع حكمفرما بدون درد سر اضافی قيمت مصرف خود را پرداختند كه از آنجمله ما نيز حدود چهل اورو پول نوشابه و چاكليت ها را پرداختيم . اما يكتعداد مسافرين تآكيد ميورزيدند كه اين پول را شركت آريانا بپردازد كه باعث كنسل پرواز شده است . و آنها تقاضا داشتند تا نماينده آريانا بيايد تا موضوع را حل و فصل نمايد . در آنوقت كه جنجال در بين مسافرين و هوتلدار بالا گرفته بود ، نماينده آريانا خود را گوشه نموده بود .
از قضايای جاری چنين ميتوانست برداشت صورت گيرد كه اين نيز بخشی از معامله دلالان شركت آريانا باشد . يعنی در وقت توزيع اطاق ها هيچ كس را از مسئله آگاهی ندادند و فردای آنروز در وقت تسليمی اطاق خود را از انظار جماعت پنهان نمودند .
وقتيكه همگان در سرويس جابجا شدند ، از طرف هوتلدار اعلان گرديد تا همگی تصفيه حساب نكرده اند ، سرویس حركت نميكند . بعداز آن تعدادی رفته با هوتل تصفيه حساب كردند و تصفيه حساب تعداد ديگر را مجبور آريانا بدوش گرفت . بعداز انتقال دوباره به ميدان هوايی فرانكفورت به ساعت سه و نيم بعد ازالظهر جرمنی را به قصد دوبی توسط طياره امارات ترك گفتيم .
در ميدان هوايی دوبی كه شايد يكی از ميدانهای هوايی بزرگ جهان باشد ، مسافرين رونده افغانستان به گله گوسفند بی چوپان شباهت داشت . به اين مفهوم كه با تفاوت از مسافرين ديگر ترانزيتی ، مسافرين افغانستان توسط هيچكسی رهنمايی نميگرديد تا بداند سفر بعدی توسط كدام طياره و به كدام وقت صورت ميگيرد . مسافرين در كدام بخش ترمينل بزرگ چك و راجستر ميشوند ، آيا تكت جديد نوشته ميشود ، در كدام زال منتظر باشند و ده ها سوال ديگر ؟؟؟؟
در ترمينل « بی آغاز و بی پايان » دوبی هركس به هر طرف ميدويد تا معلومات خود را تكميل و اطمينان خود را از پرواز بعدی حاصل نمايد .
به هرحال با گذراندن شب در ترمينل دوبی حوالی چهار و نيم ویا پنج صبح توسط طياره آريانا بطرف كابل پرواز نموديم . طياره آريانا قسميكه در اول این نوشته تذكار رفت نه تنها مطابق ستاندرت بين المللی نيست بلكه قابل استفاده بودن اين طياره ها زیر سوال ميباشد . .سالون متعفن ، تشناب كثيف ، چوكی های لق و همه جای پتره خوردگی ، خلاصه اين پيلوت های جان به كف و قهرمان افغانستان است كه اين لاشه فلزی را ميتوانند در هوا بلند كنند و دوباره به زمين بنشانند .
درست است همانقسميكه كشور ما مخروبه است و طياره های آن نيز مطابق به اصطلاح ستاندرت همين كشور است ولی اين سوال جای خود را خواهد داشت كه اگر پرسيده شود ، ده ها مليارد دالر خداداد و بادآورده كه داخل افغانستان گرديد ، مسئولين امور ميباييست لااقل دو پروند طياره مطابق ستاندرت جهانی خريداری نموده و در لين پروازهای خارجی استفاده ميگرديد . مگر از آن مليارد دالرها از كمك كشور های دونر كه از طرف منابع وابسته به دولت با جملات « دهن پُركن » قرائت ميگردد ، بجز از چند پروژه نمايشی كار ديگری صورت نگرفته است . (( نباشد كه طالبان با استفاده از همان پولها روزبروز قوی تر گرديده و در مقابل جامعه جهانی ميجنگد )) .
به هرحال حوالی ساعت ده بجه صبح به كابل رسيديم . تغييرات چشم ديد نسبت به دوازده سال قبل كه ميدان هوايی كابل را ديده بودم به نظر نميرسيد ، بغيراز آنكه برای اخذ بگاژ « لفت چرخكی » سهولتی درين عرصه برای مسافرين بوجود آمده بود .
بگاژ ها را تسليم شديم ولی كنترول از گرفتن و بيرون كشيدن بگاژ اصلآ وجود نداشت . درصورت غفلت ، هركس ميتوانست مال هركس ديگر را تصاحب شود .
تراكم نفوس و وسايل نقليه و فقدان كُلی مقررات ترافيكی چهره نمايان كابل را ترسيم ميكند . در جنب اين پديده ها ، پديده ديگريكه برايم تازگی داشت و ميتواند خطر جدی جانی در روابط ترافيكی افغانستان تلقی گردد ، عبارت است از موجوديت هزارها موتر با جلو راست در سرك های افغانستان بطور عموم و در سرك های كابل بطور اخص ميباشد . قرار حكايه مردم منحيث شاهدان عينی روزانه ده ها انسان قربانی تصادمات ترافيكی كه عامل ويا سبب آن موتر های جلو راست هستند ميشوند . اين پديده خطرناك نسبت به قواعد ترافيكی افغانستان يكی ديگر از ميراث های شوم پاكستان است كه خواسته ويا ناخواسته بالای جامعه افغانستان تحميل گرديده است . اگر دولت افغانستان درين زمينه توجه جدی مبذول ندارد ، عواقب آن يا منجر به تبديل قوانين ترافيكی افغانستان به سيستم پاكستان خواهد شد ويا جامعه افغانستان مجبور به ادامه تحمل هزاران قربانی صلح آميز خواهد شد .
بعداز آمدن به كابل مسافرينيكه تكت رفت و برگشت را خريده اند بايد تا سه روز به يكی از شعبات آريانا در كابل مراجعه نموده و تكت برگشت خود را بار ديگر تآييد ويا به اصطلاح بوك كنند . به همين ارتباط فردای روز مواصلت ما در كابل در جستجوی نزديكترين شعبه نمايندگی آريانا شديم و دريافتيم كه در مكروريان سوم مقابل مطبعه دولتی شعبه نمايندگی آريانا موقعيت دارد و در آن بخاطر تآييد پرواز دوباره مراجعه نموديم . شكل ظاهری اين شعبه ، ديكور و ديزاين آن تقريبآ به دفاتر با اعتبار كشور های پيشرفته مشابه بود ، صرف با آنقدر تفاوت كه در دفاتر خارجی كارمندان يك دفتر مطابق به هجم كار استخدام ميگردند ولی درين شعبه بغيراز ما دو نفر مراجعين كسی ديگری وجود نداشت و تا آخر اجرای كار ما كه نيم ساعت به طول انجاميد همچنان كسی مزاحم اين كارمندان نشد . درين اطاق پنج ميز با پنج پايه كمپيوتر و پنج نفر جوان از سن تخمينآ هژده تا بيست ساله با دريشی لوكس و نيكتايی ديپلومات مانند در عقب كمپيوتر نشسته ، كسی پشت گردن خود را ميخاريد و بعضی هم از شرم اينهمه كش و فش قيافه يك كارمند بسيار مصروف را بخود گرفته با كمپيوتر انگشت بازی ميكرد . درحاليكه بخاطر بوك كردن تكت های ما از كمپيوتر های نمايشی اصلآ كار گرفته نشد بلكه از طريق تيلفون كه تقريبآ نيم ساعت در لين منتظر ماند تا كه تآييد تكت ما از شعبه مركزی آريانا صورت گيرد .
تا وقتيكه تكت های ما بوك ميشد وما منتظر بوديم ، يكی ازين كارمندان دو گيلاس فانتا برای ما تعارف كرد . من فكر كردم و با خود گفتم چقدر خوب ! بالآخره به وظن ما هم بويی از تمدن به مشام ميرسد و موجوديت كشور های خارجی شايد در بعضی عرصه های زندگی اجتماعی افغانستان تآثيرات مثبت بجای گذاشته باشد . به اينترتيب تا وقتيكه آرام آرام فانتا را نوشيديم تا آنوقت كار ما نيز اجرا گرديد .
بعدازآنكه من خواستم تكت ها را با اظهار سپاس تسليم شوم ، يكی ازين كارمندان كه از لحاظ سنی كوچكتر از ديگران به نظر ميرسيد با لهجه غليظ قبايلی گفت كه شما بايد بخاطر هر تكت ده دالر برای ما بدهيد . من گفتم كه چرا برای شما پول بدهيم ، درحاليكه اين وظيفه هر نمايندگی آريانا است كه تكت ما را بوك كند . جای ما قبلآ گرفته شده و تاريخ پرواز دوباره ما هم مشخص است .اما بوك كردن تكت يك قاعده بيمورد ، بی مفهوم و غير ضروری آريانا است كه ما بخاطر رعايت آن به اين نمايندگی مراجعه كرديم .
وقتيله قيل و قال ما با اين تربيه يافته های آنطرف سرحد طويلتر گرديد ، از طرز گپ زدن و رويه كوچگی آنها آنقدر معلوم گرديد كه اين بچگك ها احتمالآ از تنور گرم پاكستان با يادگرفتن چند كلمه انگليسی و چند كلمه فارسی بدون آنكه ضرورتی به آنها وجود داشته باشد وياكاری از آنها ساخته شود ، دربنای ارتباطات قومی و زبانی برای بدست آوردن پول مفت دالری گماشته شده اند و گفتگوی ما بجايی نميرسد . من برايشان گفتم كه شما برای آمر ، مدير ويا كدام كلانشونده خود بگوييد كه با من گپ بزند ، همان بود كه ديدند ازين لجاجت چيزی حاصل نميشود ، لذا يخن ما را رها كرده و تكت ها را برای ما تسليم كردند .
از ساختار تشكيلاتی و اداری و نحوه عملكرد اكثريت مطلق مسئولين و كارمندان آريانا افغان هوايی شركت ميتوان چند چيز را استنباط نمود :
اول اينكه شركت آريانا در جمع نهاد های ديگر از قومی بودن مصئون نمانده و پرسونل كادری اين شركت در جاييكه كار و مسئوليت كمتر و عايد بيشتر وجود دارد به اساس تعلقيت های قومی و زبانی گماشته شده اند .
دوم اينكه از نمايندگان اقوام غير صاحب امتياز صرف در مراكز ولايات دوردست چون چغچران ، فارياب ، بادغيس و امثالهم كارگرفته ميشود كه ساعت ها بالای مخابره كهنه يك قرن پيش نشسته « هلو كابل » ميگويند .
سوم اينكه شركت آريانا بدست دلالانی گردانيده ميشود كه آنها اين شركت را به منبع بدست آوردن عوايد شخصی تبديل كرده اند . شركت آريانا ميتواند نمونه يی از وضعيت ادارات افغانستان در داخل و خارج كشور باشد .
به اينترتيب بعداز انجام كارهای ضروری در كابل قصد سفر زادگاهم فارياب را نمودم .
پيش ازآنكه به حكايه سفر فارياب پرداخته شود ، ارايه چند كلمه معلوماتی درباره اين ولايت برای خوانندگانيكه آگاهی نزديك با اين ولايت ندارند بی مورد نخواهد بود .
ولايت فارياب يكی از بزرگترين ولايات افغانستان ازلحاظ مساحت ارضی بوده و مركز آن شهر ميمنه ميباشد . اين ولايت دارای هفت ولسوالی قديم التآسيس ميباشد كه نام های آن ازينقرار است : اندخوی ، دولت آباد ، شيرين تگاب ، پشتونكوت ، قيصار ، درزآب و گرزيوان . مگر حالا چون هر ولايت ديگر افغانستان ، واحد های اداری بسيار در تشكيل آن ايجاد گرديده است .
ولايت فارياب از شمال با تركمنستان همسرحد بوده ، ازطرف جنوب به چغچران ميرسد . ولايت جوزجان و سرپل همسايگان شمال شرقی و جنوبشرقی آنرا تشكيل داده و در غرب آن ولايت بادغيس همسرحد ميباشد .
تعداد نفوس اين ولايت بشكل تقريبی بيش از يك مليون بوده و در حدود سی فيصد آن در شهر ميمنه و حومه آن ساكن هستند . مردم بومی آنرا اتنيك های تورك تبار « ترك تبار » تشكيل ميدهد .
پيداوار مهم اين ولايت عبارت از پشم ، پنبه ، پست قره قل ، قالين ، كشمش ، حبوبات و غله جات بوده و بزرگترين معدن نمك منطقه در ولسوالی اندخوی موقعيت دارد . معدن نفت در ولسوالی قيصار كشف و سروی گرديده ولی تاهنوز طرف استفاده فنی قرار نگرفته است .
اين سرزمين - فلاسفه ، شعرا و شخصيت های بی نذير علمی ، فرهنگی و سياسی را تقديم جامعه خراسان ، افغانستان و جهان نموده است كه ظهيرالدين فاريابی ، غلام محمد ميمنگی ابواسحاق فارابی ، نادم قيصاری ، حامد فاريابی ، كريم نذيهی ، سيداحمد بينا ، محمد رحيم شيدا ، بدری ميمنگی ، متين اندخويی ، ابولخيرخيری ، نجيب الله حسرت خالقی ، اسدالله نصرت اندخويی ، خداينظر عابر ، حيدر قريشی ، سيف الملوك تابع ، محمد كاظم امينی ، غلام نبی صميم ، نظرمحمد نوا و نذيرقل خان كاروان باشی مثال های بارز آن است .
حالا به ارتباط سفر ولايت فارياب و شهر ميمنه :
از كابل تا شبرعان سرك های قير كه قبلآ در اثر جنگ ها تخريب شده بود، بار ديگر ترميم ويا به اصطلاح بازسازی گرديده و مطمئن بود . از لحاظ امنيتی نيز كدام تشويشی وجود نداشت .
اما فارياب كه يك بند مهره سرك حلقوی را تشكيل ميدهد و پلان قيرريزی آن ده ها سال قبل طرح ريزی گرديده است ولی بنابر غفلت ، بی كفايتی ، عدم توجه ، وجود تبعيض قومی و زبانی در تطبيق پلانهای انكشافی دولت و بالآخره خيانت ، جفا و جنايت حكام گذشته در حق مردم ولايت فارياب و بی توجه بودن گردانندگان امور امروز ، پلان اعمار اين مسير كمافی السابق به آرشيف فراموشی سپرده شده است .
جغل اندازی كه از ولسوالی اندخوی تا ولسوالی قيصار ولايت فارياب در زمانهای پيش از جنگ و بعدآ قسمتی از آن به سالهای جنگ در زمان حكمروايی رسول پهلوان درين ولايت صورت گرفته بود ، كاملآ تخريب گرديده و وسايط نقليه نميتواند ازين راه عبور نمايد و سفر ازين راه به مفهوم رفتن به استقبال مرگ است ، قسميكه برادر يكی از دوستانم دوهفته قبل با انتخاب سفر همين راه جان خود را از دست داد . پرواز طياره مسافربری نيز وجود ندارد . دشت بيابان و بی پايان ليلی ( دشت ليلی ) با ده ها خطر مالی و جانی يگانه راه مشقت بار ممكنه است كه مردم ولايت فارياب اجبارآ وناچار با سپردن حيات و ممات خود بدست حوادث روزگار ازآن استفاده مينمايند .
وقتيكه حوالی ساعت چهار بعدازالظهر در شهر شبرغان رسيديم ، موتروان موتر كرايه شده از مزار شريف تا ميمنه برايم گفت كه در يك هفته اخير هشت بار سرقت مسلحانه در راه دشت ليلی در بين ولسوالی های اندخوی و دولت آباد فارياب صورت گرفته است كه خود او نيز از جمله خساره ديدگان همين هشت سرقت مسلحانه است . شنيدن اين خبر ما را وادار نمود تا شب را در مهمانخانه پوليس شبرغان گذرانده و فردای آنروز با تآمين امنيت راه دشت ليلی توسط قومندان پوليس ولسوالی دولت آباد كه از خدمت او منت گذارم ، دشت ليلی را با پيمودن تقريبآ چهار ساعت راه پُر خطر وارد شهر ميمنه گرديديم .
زادگاهم شهر ميمنه با تراكم نفوس و وسايط نقليه ازيكطرف ، وسعت يافتن خود شهر و قيرريزی شدن قسمت هايی از داخل جاده ها از جانب ديگر ، چهره ديگری برای خود گرفته بود .
اقربا ، دوستان و نزديكانيكه از گزند طبيعی روزگار ، جنگ های تحميلی و بخصوص از وحشت و دهشت طالبان در امان مانده بودند ، مسافر خود را در آغوش گرم فشرده و به دور من حلقه زدند .
مسلم است كه قصه های گذشته شان از جنگ ها و بخصوص از پروسه غصب قدرت در ميمنه توسط طالبان و حكمروايی آنها و اينكه چگونه آنها از زير تيغ طالبان جان به سلامت برده اند و چه تعداد مردان اوزبيك را بنام دوستمی و ملكی نيست و نابود كردند و چگونه از محبس مركزی شهر هرشب تا به صبح ناله داد و فرياد جوانان ميمنه زير رقص شلاق طالبانی در فضا بلند ميشد و چگونه طالبان محل تيغ بُرنده اين جاهلان وحشی را به جان هركس سمت و سو ميداد ، شنيدن اينهمه غم انگيز و تراژيدی بود .
به اينترتيب رخصتی بيست روزه ام در ميمنه آغاز گرديد .
يكی از مسايل قابل مكث كه در روزهای بودنم در ميمنه هياهو ايجاد نمود ، عبارت از جنگ های « كته قلعه » است كه از طرف منابع وابسته به شوونيزم بنام « جنگ های فارياب » قلمداد گرديد . به ارتباط اين جنگ ها خوانندگان گرامی از طريق وسايل اطلاعات جمعی بخصوص بی بی سی دسيسه ساز و شيطان صفت بسيار شنيده باشند كه با آب و تاب بيان ميگرديد .
در قريه كته قلعه مربوط ولسوالی پشتونكوت كه مسافه چندانی از شهر ميمنه ندارد ، در بين دو قومندان محلی بنامهای شمال قومندان كه خود را هوادار جنرال دوستم قلمداد ميكند و كسی ديگر بنام نسيم قومندان كه ظاهرآ طرفدار جنرال ملك است ، برخورد مسلحانه آغاز گرديد . با وجوديكه قريه كته قلعه چندان مسافه يی از شهر ميمنه ندارد اما تآثيرات اين برخورد در شهر محسوس نبود و جنگ منحصر به خود همان قريه بود . اكثر مردم خبر اين برخورد را ازطريق راديوهای كابل ويا غربی ميشنيدند .
شاهدان عينی از نحوه پيشبرد جنگ ميگفتند كه نسيم قومندان طوری ميجنگد كه گويا هدف آن صرف مشتعل نگاه داشتن و به نمايش گذاشتن اوجاق جنگ است ، شايد كسی از مقامات دولت به اين كار او ضرورت داشته باشد .
وقتيكه از وسايل اطلاعات جمعی وابسته به دولت شنيده ميشد ، ابعاد جنگ را آنقدر انلارج ميدادند ، گويا كه تمام ولايت فارياب آتش گرفته باشد . حتی روزهاييكه مردم كته قلعه خود ميگفتند كه امشب در قشلاق آرامی بود ولی از راديوی بی بی سی شنيده ميشد كه در اثر جنگ ها چقدر كشته ، زخمی ويا فراری شدند .
بافت اين حركات و فعاليت های سنجيده شده حامل پيغامی بود كه بايد در عقب اين دسايس ، پلان های شومی درحال تكوين است يعنی چرخ های مثلث شيطانی توسط شوونيزم قبيله بار ديگردر حركت افتاد .
عاقبت اين درامه يك مرتبه ديگر به اثبات رسانيد كه دولت رئيس جمهور كرزی بخاطر زيرسلطه گرفتن ولايات بجز دسيسه و توطئه راه ديگری را نميخواهد بگزيند . همان بود كه نوكر نوبتی و تازه نفس شوونيزم بنام ضرار احمد مقبل بخاطر اثبات خوش خدمتی به شوونيزم در ميدان برامد و بدون آنكه از پروسجر راجستر و لغو قانونی احزاب سياسی دركی داشته باشد ، از وزارت عدليه خواست تا حزب جنبش ملی و اسلامی افغانستان لغو اعلان گردد .
در برابر اين حركت غيرقانونی وزير داخله جريانات سياسی كه لاف از برابری اقوام ميزنند ، سكوت معنی دار و ننگين اختيار نمودند . تا جاييكه مربوط به معلومات من است ، لطيف پدرام منحيث ليدر حزب كنگره يگانه شخصيت سياسی بود كه عكس العمل حزب خود را اظهار نموده و عمل وزير داخله را محكوم نمود .
مظاهرات بی سابقه مردم در ولايات فارياب ، سرپل ، جوزجان ، مزارشريف ، تخار ، بدخشان و احتمالآ بعضی ولايات ديگر نشان داد كه مردم برای دفاع از حق مسلم شهروندی خود در برابر شوونيزم نو و كهنه تا پای جان ايستادگی ميكنند .
دولت رئيس جمهور كرزی و حلقات شوونستی كه اين دولت را زير پوشش خود دارد ، بخاطر توسعه قدرت شوونيزم در تمام ولايات افغانستان بجز پلانهای توطئه آميز كار ديگری را در طول حكمروايی اش برای ايجاد ملت و وحدت ملی انجام نداده است .
شواهد و قراين مستدل آنست كه ابعاد دسيسه به خصوص در شمال افغانستان به حدی وسيع ، ناجوانمردانه ، غيرانسانی و كور است كه حتی نفوذ طالبان و القاعده عملآ از طرف دولت سازماندهی و تمثيل ميگردد . مردم درين ولايات درحاليكه نفرت و انزجار شديد خود را عليه طالبان با يادآوری از وحشت و دهشت دوران آنها بيان ميدارند ، ميگويند كه طالبان درشمال افغانستان به او پيمانه يی نفوذ ندارند كه بتوانند مكاتب و مساجد را به آتش بكشند ويا مردم را تحديد نمايند . اين همه مكتب سوزی هاييكه گاه از سرپل و جوزجان ، گاه از بلخ و سمنگان و گاه از ميمنه و تخار گزارش داده ميشود ، همه توسط گماشتگان دواير شوونستی از مركز انجام ميگيرد و بنام طالب و القاعده اعلان ميگردد . دسيسه مكتب سوزاندن روزهاييكه هنوز من در ميمنه بودم نيز به اجرآ درآورده شده و تبليغات وسيع در اطراف اين قضيه صورت گرفت .
در ولسوالی نوتشكيل خواجه موسی مكتبی ازطرف شب سوزانده شد كه آوازه آن به تمام شهر ميمنه پخش گرديد . مردم محل افرادی را كه دست به اين عمل يازيده بود شناسايی نموده و يكروز قبل همان شب ديده بودند كه اين افراد بخاطر تعمیل اين دسيسه پطرول نيز از دكان محل خريده بود ، علاوه برآن شخصی هم منحيث شاهد عينی به چشم سر ديده بود كه همين افراد مكتب را سوزاند . قسميكه بعدآ شنيده شد اين موضوع به ادارات مربوط مركز ولايت اطلاع داده شده و خواستار دستگيری آنها گرديدند ولی اين قضيه بشكل مرموزی پوشانيده شد و بخاطر اين جنايت كسی تعقيب ، دستگير و تحقيق نگرديد . اين خود گويای آنست كه در عقب مكتب سوزی ها و بی امنيتی ها در ولايات غيرجنوبی كشور حلقاتی وجود دارد كه قدرت سياسی و امكانات وافر مالی را در اختيار خود دارند . جنگ های كته قلعه را نيز ميتوانيم در آيينه همچون دسايس مطالعه نماييم .
به نظر نگارنده سازمان دهندگان اينگونه دسايس اهداف آتی را دنبال ميكنند :
اول ـ بنام بی امنيتی كُند و حتی متوقف ساختن سرعت پروژه های بازسازی درين ولايات .،
دوم ـ تغيير استقامت توجه جهانيان . يعنی ميخواهند در انظار جامعه جهانی وانمود كنند كه گويا جنگ ضد دولتی و ضد خارجی نه تنها در جنوب بلكه در شمال نيز وجود دارد .،
سوم ـ برجسته ساختن نقش طالبان . به اين مفهوم كه ميخواهند نفوذ و اقدار طالبان را صيقل داده و خارجی ها را متقاعد سازند كه گويا بدون اشتراك طالبان در قدرت سياسی آوردن صلح ممكن نيست . قسميكه ميدانيم مذاكرات با طالبان در هر مقطع زمانی در جريان بوده است .،
چهارم ـ تضعيف مخالفين سياست شوونستی در ولايات در چهره شخصيت های با نفوذ .،
پنجم ـ استفاده ازين دسايس بخاطر تغيير ، تبديل و ازل كادر های نافرمان و گماشتن اشخاص گوش بفرمان كتگوری اول ولايات با متهم كردن به بی كفايتی .،
ششم ـ تفرقه بانداز حكومت كن ، هدف ديگر دسايس را تشكيل ميدهد .
موضوع ديگريكه درين نوشتار بايد تماس گرفته شود عبارت از فعاليت های مرموز نيروهای خارجی در ولايت فارياب ميباشد .
وقتيكه با جمعی از دوستان و اقربا در مهمانخانه نشسته و باهم صحبت ميكرديم ، غُرش طياره نظامی احتمالآ بم افگن درفضای شهر ميمنه شنيده شد . من درحاليكه با وضعيت ناآشنا متعجب گشتم ، كسی از حاضرين مجلس با خونسردی گفت : « البته باز كدام جای را كاووش دارند » ازينكه اين سخنان رمزآلود برای من مفهوم نبود ، من پرسيدم كه هدف ازين گپ چيست ؟ بعدآ رشته سخن را نفر سومی گرفت كه خود آن نيز در چندين كاووش ، بروی تصادف نزديكترين شاهد نسبت به ديگر مردم محل بوده است .
او قضيه را چنين حكايت نمود :
نيروهای خارجی « با اختلاف نظر كه آيساف است ويا قوای ناتو » از مدت تقريبآ يك ونيم سال بدينسو ، معابد و زيارتگاه های مربوطات ولايت فارياب را زير كاووش گرفتند . او از ده ها كاووش مقابر كه درطول سده ها عبادتگاه مردم بوده است نام برد .
از قرار سخنان جدی و دقيق اين شخص كه با سرجنبانيدن ، ايما و اشاره تآيدی حاضرين مجلس نيز همراه بود ، گروپ های خارجی « آيساف يا ناتو » مجهز با تخنيك پيشرفته جستجو اولآ با مردم مناطقيكه تحت كوردينه آنها قرار دارد ازطريق نماينده اداره دولت ، ارباب ويا قريه دار محل تماس برقرار نموده و وعده همكاری بخاطر تآمين امنيت ، حفر چاه عميق ، اعمار پُلچك ويا قيرريزی كدام محله را با مردم ميدهد .
بعداز استقرار تماس درحاليكه ظاهرآ خود را مصروف همكاری وعده داده شده ميسازند ولی زير پوشش آن به جستجوی زيارتگاه مطلوب ميپردازند .
بعداز مشخص ساختن زيارتگاه ، اطراف آنرا محاصره نموده و هيچكس را از مردم محل به شمول مسئولين و كلانشونده آنها اجازه قرابت به محل محاصره را نميدهند . اگرچنديكه در قبل يكی دو بار در جريان جستجوی تحقيقاتی زيارتگاه كلانتر محل حضور داشته اما در وقت كاووش زيارتگاه هيچ فرد داخلی اجازه حضور را ندارد .
اگر تثبيت شود كه متاع « گنج » مورد جستجوی شان در زيارتگاه موجود است پس يكنوع مواد زرد رنگ را در نقطه منظور استعمال مينمايند و اين مواد زرد رنگ ، خاك را به حدی نرم و ملايم ميسازد كه حتی توسط پنجه های دست ميتواند كاووش صورت گيرد .
وقتيكه كاووش زيارتگاه آغاز ميشود درين هنگام دو طياره جنگنده در فضای منطقه ظاهر گرديده و تا انجام عمليات ، فضای موردنظر را مراقبت مينمايد . بعداز تخليه محل محاصره شده توسط خارجی ها ، طياره های جنگنده نيز ازنظر غايب ميگردد . مردم محل بعداز ختم عمليات كاووش ميتوانند صرف اثرات آنرا كه بقای رنگ زرد و خاك فوق العاده نرم است مشاهده نمايند كه جای كاووش دوباره توسط خارجی ها پُر شده است . گفته ميشود بعدازآنكه مردم در عمق اين عمليات مرموز پی بردند ، چندين بار گروپ خارجی ها در هنگام كاووش طرف سنگباران مردم محل قرار گرفته و نتوانستند عمليات كاووش را ادامه بدهند و مجبور منطقه را ترك كردند .
نظر به قول افراد حاكی و ديگر اشخاصيكه درين مهمانجا حضور داشتند ، اين مسئله چندين بار به گوش مقامات ولايتی رسانيده شده و همچنان اين موضوع چندبار در شورای ولايتی ولايت فارياب نيز مطرح گرديده است ولی كدام نتيجه يی بدست نيامده و در آينده نيز تا زمانيكه انگليس و امريكا به سرنوشت كشور حاكم ميباشد ، چپاول هستی و نيستی افغانستان ادامه خواهد يافت .
تا جاييكه اين موضوع به گوش نماينده های مردم فارياب در شورا و سنا رسانيده شده است بنابرين من باور ندارم كه ازين مسئله قوه اجرائيه مملكت در رآس رئيس جمهور كرزی و قوه مقننه دولت در رآس قانونی و مجددی آگاهی نداشته باشند .
ايام رخصتی به پايان رسيد اما هياهو پيرامون جنگ كته قلعه ادامه داشت . ازينكه وقت آمدن مشقت سفر دشت ليلی را كشيده بودم لذا خواستم توسط طياره كه هفته يكروز تقسيم اوقات پرواز هرات ـ كابل از طريق ميمنه را داشت استفاده نمايم . اما در اطراف جنگ كته قلعه آنقدر تبليغات مغرضانه از طرف منابع وابسته صورت گرفته بود كه طياره به بهانه نبودن تيل كافی پرواز خود را بسوی ميمنه كنسل نمود و من مجبور بارديگر عذاب سفر دشت ليلی را بخود متحمل شدم . به اينترتيب سفر يكماهه ام در افغانستان به پايان رسيد .
اگر برگزيده از تغييرات و اوضاع جاری مناسبات اجتماعی ولايت فارياب ـ شهر ميمنه كه فرايند اوضاع سياسی و نظامی كشور است بطور نمونه نسبت به ولايات ديگر بخصوص شمال افغانستان مختصرآ نظراندازی صورت گيرد ، ميتوانيم واقعيت را چنين ترسيم نماييم :
همان قسميكه سرك تاهنوز در فارياب وجود ندارد ، برق نيز از جمله آرزوهای ديرينه مردم است .
پلان سرك اندخوی ـ قيصار كه بعداز مرحله جديد يعنی سقوط طالبان روی دست گرفته شده و با بعضی كمپنی ها قرارداد گرديده بود ، بنابر دستكاری ها و اغوآگری های دلالان سود جو ازيكطرف و متعصبين مركزنشين ازجانب ديگر ، كار ساختمان آن هر روز به عقب كشانيده ميشود . قرارداد آن گاه با اين و گاه با آن كمپنی صورت ميگيرد .
برق كه برای امروز در زندگی انسانی حياتی شمرده ميشود ، مردم ولايت فارياب به شمول ساكنين شهر ميمنه هيچگاهی ازين نعمت به حد رفع ضروريات اوليه برقی برخوردار نبوده اند و برای امروز نيز توجه دولت درين عرصه كمرنگ است .
انتقال برق تركمنستان كه مهمترين بخش پروژه بازسازی دولت نسبت به ولايت فارياب شمرده ميشود ، ليندوانی آن از مدت ها قبل تا شهر ميمنه انجام يافته ولی تاهنوز طرف استفاده مردم قرار نگرفته است .
بخشی از مردم از جنراتور های فردی برای رفع بعضی مايحتاج خود استفاده مينمايند .
فعاليت صدها جنراتور شخصی علاوه بر گاز سمی هزارها موتر و موترسايكل و جمع هوای خاك آلود ، محيط ماحول شهر را برای ساكنين آن غيرمطلوب وغيرصحی نموده است . ازدياد بيسابقه وسايل نقليه كه ميتواند نمايانگر بهبود نسبی وضع اقتصادی مردم تلقی گردد اما درعين حال نبود اجازه نامه دريوری يا ليسنس برای احتمالآ هشتاد درصد رانندگان ازيكطرف و فقدان كُلی مقررات ترافيكی و همچنان موجوديت بيشمار موترهای جلو راست در شهر از جانب ديگر را ميتوان يك بلای عظيم قلمداد نمود .
تيلفون موبايل كه از جمله دستآورد های علم تخنيك جهان معاصر است ، قسمت قابل ملاحظه مردم افغانستان چه در مركز و چه در ولايات حتی محلات دوردست ازآن مستفد شده اند و اين نعمت تخنيكی درشهر ميمنه نيز وسيعآ طرف استفاده قشر متوسط ، مافوق متوسط و ثروتمند جامعه قرارگرفته است .
شبكه انترنت در موئسسات خارجی موجود بوده و قسمآ اشخاص مرتبط با اين موئسسات نيز از آن مستفد ميگردند .
اگر با خوشبينی و مملو از آپتميسم حرف زده شود ، وضع اقتصادی مردم بخصوص در شهر ها باوجود تفاوت عظيم اقتصادی دربين اقشار جامعه ، با دوران طالبان غيرقابل مقايسه است . اما بی باوری به آينده در چهره اجتماع كاملآ مشهود است . مردم نسبت به آينده شان بی باور هستند و همگان تلاش مذبوحانه دارند تا از شرايط بالنسبه مساعد استفاده اعظمی نمايند .
رشوت و فساد اداری كه محصول سياست نادرست دولت مركزی است ، چون هر ولايت ديگر افغانستان در ولايت فارياب و شهر ميمنه نيز به يك سنت تبديل گرديده است . هركس از هركس رشوت ميگيرد .
وضع امنيتی در ولايت فارياب و شهر ميمنه كه محصول خستگی و نفرت مردم از جنگ و موجوديت قوای خارجی تلقی بايد كرد ، بشكل شكننده حكمفرماست . گاه گاهی حضور قوای آيساف در شهر ميمنه به مشاهده ميرسد و مردم به شكل عادی به اين پديده نگاه ميكنند ، اگرچنديكه نيروهای خارجی اعتبار خود را نسبت عمليات مرموز كاووش ، لطمه دار نموده اند كه فوقآ درباره توضيحات داده شد .
به ارتباط وضعيت امنيتی قابل توجه اينست كه صلح ولو شكننده در همچو ولايات نه توسط حكومت مركزی بلكه باخود مردميكه از جنگ خسته شده اند تآمين گرديده است و اگرنه حضور دولت مركزی در ولايات خيلی ضعيف و ناچيز ميباشد . فاصله دربين دولت مركزی و مردم خيلی زياد است .
حكومت مركزی با پاليسی های منزوی ساختن مردم از سياست و تصاميم دولت مركزی ، خود را از مردم جدا ساخته است . اوامر حكومت مركزی در ولايات يا اصلآ پذيرفته نميشود ويا با وارد كردن تعديلات درين اوامر مورد پذيرش قرار ميگيرد .
در اياميكه هنوز در ميمنه بودم ، حكومت مركزی موضوع تبديل و تقرر معاون والی ولايت فارياب را مطرح نموده و شخصی را به صفت معاون جديد والی ولايت فارياب معرفی نمود . گفته ميشد كه درين مقرری مشوره مردم در چهره شورای ولايتی و والی ولايت فارياب از طرف مركز گرفته نشده است . درحاليكه در لايحه صلاحيت والی ها آمده است كه در تعيين معاون والی ، مشوره والی همان ولايت گرفته شود . به اين سبب مردم ناراضی به مظاهره پرداخته و از دولت مركزی خواستند تا در تبديل و تقرر كادر های مهم ولايتی با آنها مشوره صورت گيرد .
اين كشمكش مردم با دولت مركزی به درازا كشيده شده و بالآخره دولت مركزی نتوانست تا معاون جديد والی را به كرسی بنشاند .
اين موضوع به نسبت ساختار اداره دولتی و نحوه تقسيم قدرت سيستم فعلی حايز اهميت باسزا ميباشد . زيراكه اين مسئله بارديگر در باره حقانيت ميكانيزم تقسيم قدرت و اداره دولتی دربين مركز و ولايات يعنی غيرمركزی ساختن قدرت دولتی مكررآ تآكيد مينمايد . هرقدريكه تلاش صورت گيرد تا تمركز استبدادی قدرت در افغانستان تكميل گردد ، به همان اندازه فاصله دربين مركز و ولايت دورتر ميگردد . فلهذا واجب و لازمی شمرده ميشود سيستمی بوجود آيد كه مطابق آن مردم بتواند تا والی ، معاون والی ، شاروال و ولسوال خود را خود به گزينش بگيرد . مسلمآ در آنوقت ريشه های دولت مركزی به ولايات گسترش يافته و يك دولت مركزی قوی با قاعده وسيع به ميان ميآيد .
درين نوشتار گذارش گونه ، اوضاع و احوال ولايت فارياب و شهر ميمنه بيشتر طرف توجه قرار گرفته است اما خواننده محترم ميتواند اوضاع ساير ولايات مشابه را به آن قياس نمايد .
ومن الله التوفيق
هفتم اكتوبر 2006 ميلادی
akbarhemat4@hotmail.com
drfaryabi.blogspot.com

اميدوار هستم كه استفاده از مواد منتشره با ذكر آدرس سايت همراه باشد . تشكر